کد مطلب:331000 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:379

بخش یازدهم: تعدد زوجات
بخش یازدهم: تعدد زوجات

* انواع چندهمسری در تاریخ زندگی انسان.

* اسلام سه نوع از چهار نوع زناشویی جاهلیت را لغو كرد.

* كمونیسم جنسی و چندشوهری.

* چرا چندشوهری شكست خورد و چندزنی رواج یافت؟.

* برای زن، بر خلاف مرد، عنصر معنوی زناشویی بیش از عنصر مادی اهمیت دارد.

* تعدد زوجات جزء حقوق زن است نه حقوق مرد.

* علل تاریخی تعدد زوجات.

* آیا تعدد زوجات زاییده آب و هوای مشرق زمین است؟.

* چندهمسری فرم غربی و چندهمسری فرم شرقی.

* علت مرسوم نشدن تعدد زوجات در مغرب زمین رواج فحشاء بوده نه مقررات دین مسیح.

* مرد از نظر تعدد زوجات گاهی زورگویی كرده، گاهی مجوز حقوقی داشته، گاهی اداكننده حق زن بوده است.

* حق زن در چندهمسری.

* آمار و ارقام سخن می گویند.

* همیشه رقم زن آماده برای ازدواج از رقم مرد آماده برای ازدواج فزونی دارد، چرا؟.

* اعلامیه حقوق بشر درباره یكی از بزرگترین حقوق انسانی سكوت كرده است.

* به فتوای مردم انگلستان اگر «هووی زن» ریش و سبیل داشته باشد چندهمسری مانعی ندارد.

* آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟.

* می گویند مرد قانوناً تك همسر باشد و عملًا چندهمسر.

* عوامل خیانت مرد را محیط فاسد به وجود می آورد نه طبیعت ذاتی او.

* مرد قرن بیستم موفق شده از تعهدات خود نسبت به زن بكاهد و بر كامگیریهای خود بیفزاید.

* بحرانی كه زنان از شوهر مانده ایجاد می كنند از هر بحرانی خطرناكتر است.

* اشكالات و معایب چندهمسری:

به عقیده اكثر مردان: خدا یكی، زن یكی.

عشق و احساسات قابل تقسیم و جیره بندی نیست.

چندهمسری محیط خانوادگی را كه باید الهام بخش مهر و نیكی باشد به میدان جنگ تبدیل می كند.

مرد چگونه منافع زناشویی خود را كه یك بار فروخته، بار دیگر می فروشد؟.

* نقش اسلام در مسأله چندهمسری.

* اسلام چندهمسری را، هم محدود كرد و هم مشروط.

* شرط مالی و جسمی در تعدد زوجات.

* علل تنفر مرد امروز از چندهمسری.

* آنچه جای چندهمسری را در این قرن پر كرده «گناه» است نه «وفا».

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 299

تعدد زوجات

«تك همسری» طبیعی ترین فرم زناشویی است. در تك همسری روح اختصاص یعنی مالكیت فردی و خصوصی- كه البته با مالكیت خصوصی ثروت متفاوت است- حكمفرماست. در تك همسری هر یك از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی دیگری را «از آنِ» خود و مخصوص شخص خود می داند.

نقطه مقابل تك همسری «چندهمسری» یا زوجیت اشتراكی است. چندهمسری یا زوجیت اشتراكی به چند شكل ممكن است فرض شود.

كمونیسم جنسی

یكی اینكه اختصاص در هیچ طرف وجود نداشته باشد؛ نه مرد به زن معین اختصاص داشته باشد و نه زن مخصوص مرد معین باشد. این فرض همان است كه از آن به «كمونیسم جنسی» تعبیر می شود. كمونیسم جنسی مساوی است با نفی زندگی خانوادگی. تاریخ و حتی فرضیات مربوط به ماقبل تاریخ، دوره ای را نشان نمی دهد كه در آن دوره بشر بكلی فاقد زندگی خانوادگی بوده و كمونیسم جنسی بر آن حاكم بوده است. آنچه را به این نام خوانده اند و مدعی هستند كه در میان بعضی از مردمان وحشی وجود داشته، حالت متوسطی بوده میان زندگی اختصاصی خانوادگی و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 300

كمونیسم جنسی. می گویند در بعضی قبایل چند برادر مشتركاً با چند خواهر ازدواج می كرده اند یا گروهی از مردان یك طایفه بالاشتراك با گروهی از زنان طایفه دیگر ازدواج می كرده اند.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 60 می گوید:

«در بعضی نقاط ازدواج به صورت دسته جمعی صورت می پذیرفته به این معنی كه گروهی از مردان یك طایفه گروهی از زنان طایفه دیگر را به زنی می گرفته اند. در تبت مثلًا عادت بر آن بوده است كه چند برادر چند خواهر را به تعداد خود به همسری اختیار می كرده اند به طوری كه هیچ معلوم نبود كدام خواهر زن كدام برادر است و یك نوع كمونیسم در زناشویی وجود داشته و هر مرد با هر زن كه می خواسته همخوابه می شده است. سزار به عادت مشابهی در میان مردم قدیم انگلستان اشاره كرده است. از بقایای این حوادث عادت همسری با زن برادر پس از مرگ برادر را باید شمرد كه در میان قوم یهود و اقوام دیگر قدیم شایع بوده است.»

نظریه افلاطون

آنچنانكه از كتاب جمهوریت افلاطون برمی آید و عموم مورخین آن را تأیید می كنند، افلاطون در نظریه «حاكمان فیلسوف و فیلسوفان حاكم» خود برای این طبقه اشتراك خانوادگی را پیشنهاد می كند، و چنانكه می دانیم برخی از رهبران كمونیسم در قرن 19 نیز اینچنین پیشنهادی نمودند ولی بنا به نقل كتاب فروید و تحریم زناشویی با محارم در اثر تجارب تلخ و فراوان، در سال 1938 از طرف برخی از كشورهای نیرومند كمونیستی قانون تك همسری یگانه قانون رسمی شناخته شد.

چند شوهری

شكل دیگر چندهمسری چند شوهری است، یعنی اینكه یك زن در آن واحد بیش از یك شوهر داشته باشد. ویل دورانت می گوید: «این كیفیت در قبیله تودا و بعضی از قبایل تبت قابل مشاهده است».

در صحیح بخاری از عایشه نقل می كند كه:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 301

«در جاهلیت عرب چهارنوع زناشویی وجود داشته است. یك نوع همان است كه امروز معمول و جاری است كه مردی به وسیله پدر دختر از دختر خواستگاری می كند و پس از تعیین مهر با او ازدواج می كند و فرزندی كه از آن دختر پیدا می شود از لحاظ تعیین پدر تكلیف روشنی دارد. نوع دیگر این بوده كه مردی در خلال ایام زناشویی با زنی، خود وسیله زناشویی او را با مرد دیگری برای یك مدت محدود فراهم می كرده است تا از او برای خود نسل بهتری به وجود آورد، به این ترتیب كه آن مرد از زن خود كناره گیری می كرد و زن خود را توصیه می كرد كه خود را در اختیار فلان شخص معین بگذارد و تا وقتی كه از آن مرد آبستن نمی شد به كناره گیری خودش ادامه می داد. همینكه روشن می شد آبستن شده، با او نزدیكی می كرد. این كار را در مورد كسانی می كردند كه آنها را برای تولید فرزند از خود شایسته تر می دانستند. و در حقیقت این كار را برای بهبود نسل و اصلاح نژاد انجام می دادند. این نوع زناشویی را- كه در واقع زناشویی در خلال ایام زناشویی دیگر بود- «نكاح استبضاع» می نامیدند. نوع دیگر زناشویی این بود: گروهی كه عده شان كمتر از ده نفر می بود با یك زن معین رابطه برقرار می كردند. آن زن آبستن می شد و فرزندی به دنیا می آورد. در این وقت آن زن همه آن گروه را نزد خود دعوت می كرد و طبق عادت و رسم آن زمان، آن مردان نمی توانستند از آمدن سرپیچی كنند؛ همه می آمدند. در این هنگام آن زن هر كدام از آن مردان را كه خود مایل بود به عنوان پدر برای فرزند خود انتخاب می كرد و آن مرد حق نداشت از قبول آن فرزند امتناع كند. به این ترتیب آن فرزند فرزند رسمی و قانونی آن مرد محسوب می شد.

نوع چهارم این بود كه زنی رسماً عنوان «روسپی گری» داشت. هر مردی- بدون استثنا- می توانست با او رابطه داشته باشد. این گونه زنان معمولًا پرچمی بالای خانه خود می زدند و با آن علامت شناخته می شدند. اینچنین زنان پس از آن كه فرزندانی به دنیا می آوردند همه مردانی را كه با آنها ارتباط داشتند جمع می كردند و آنگاه كاهن و قیافه شناس می آوردند.

قیافه شناس از روی مشخصات قیافه رأی می داد كه این فرزند از آن كیست، و آن مرد هم مجبور بود نظر قیافه شناس را بپذیرد و آن فرزند را فرزند رسمی و قانونی خود بداند.

همه این زناشویی ها در جاهلیت وجود داشت، تا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را به پیغمبری برگزید و او همه آنها را جز آنچه اكنون معمول است از میان برد.»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 302

از اینجا معلوم می شود كه رسم چندشوهری در جاهلیت عرب وجود داشته است.

منتسكیو در روح القوانین می گوید:

«ابوالظهیرالحسن، جهانگرد عرب، در قرن نهم میلادی كه به هندوستان و چین رفت این رسم را (چند شوهری) مشاهده كرد و آن را دلیل بر فحشاء شمرد.».

و هم او می نویسد:

«در سواحل مالابار قبیله ای به نام قبیله «نائیر» زندگی می كنند. مردان این قبیله نمی توانند بیش از یك زن بگیرند، در صورتی كه زنهای آنها می توانند شوهرهای متعددی انتخاب كنند. به عقیده من علت وضع این قانون این است كه مردان قبیله نائیر سلحشورترین قبایل می باشند و به واسطه اصالتی كه دارند حرفه جنگ با آنهاست، و همان طوری كه ما در اروپا سربازان را از ازدواج منع می كنیم تا علایق زناشویی مانع از انجام حرفه سربازی آنها نشود، قبایل مالابار هم سعی كرده اند حتی المقدور مردان قبیله نائیر را از علایق خانوادگی معاف دارند. و چون به واسطه گرمی آب و هوا ممكن نمی شد مطلقاً آنان را از ازدواج ممانعت كنند، لذا مقرر داشته اند چند مرد دارای یك زن باشند تا علاقه خانوادگی آنها سست باشد و مانع انجام حرفه جنگی آنها نشود.»

اشكال چندشوهری

اشكال عمده و اساسی كه چندشوهری به وجود می آورد و همان بیشتر سبب شده كه این رسم عملًا موفقیتی نداشته باشد، اشتباه انساب است. در این نوع زناشویی رابطه پدر با فرزند عملًا نامشخص است، همچنانكه در كمونیسم جنسی نیز رابطه پدران با فرزندان نامشخص است؛ و همان طوری كه كمونیسم جنسی نتوانست برای خود جا باز كند، چندشوهری نیز نتوانست مورد پذیرش یك اجتماع واقعی بوده باشد، زیرا همچنانكه در یكی از مقالات گذشته گفتیم زندگی خانوادگی و تأسیس آشیانه برای نسل آینده و ارتباط قطعی میان نسل گذشته و آینده، خواسته غریزه طبیعت بشر است. اینكه احیاناً و استثنائاً در میان بعضی طوایف بشری چندشوهری

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 303

وجود پیدا كرده است، دلیل نمی شود كه تشكیل عائله اختصاصی خواسته طبیعت مرد نیست، همان طوری كه انتخاب تجرد و پرهیز از زندگی زناشویی از طرف عده ای از مردان یا زنان صرفاً دلیل بر نوعی انحراف است و دلیل نمی شود كه بشر طبعاً خواهان زندگی زناشویی نمی باشد. چندشوهری نه تنها با طبیعت انحصارطلبی و فرزنددوستی مرد ناموافق است، با طبیعت زن نیز مخالفت دارد. تحقیقات روانشناسی ثابت كرده است كه زن بیش از مرد خواهان تك همسری است.

تعدد زوجات

شكل دیگر و نوع دیگر چندهمسری، چندزنی یا تعدد زوجات است. چندزنی یا تعدد زوجات بر خلاف چندشوهری و كمونیسم جنسی، رواج و موفقیت بیشتری داشته است؛ نه تنها در میان قبایل وحشی وجود داشته است، بسیاری از ملل متمدن نیز آن را پذیرفته اند. گذشته از عرب جاهلیت، در میان قوم یهود و ملت ایران در زمان ساسانیان و بعضی ملل دیگر این رسم و قانون وجود داشته است. منتسكیو می گوید: «در قانون مالایو گرفتن سه زن مجاز بود». و هم او می گوید:

«والانتینین، امپراطور روم، به علل و جهات مخصوص اجازه داد مردها چندین زن بگیرند، ولی چون این قانون با آب و هوای اروپا مناسب نبود از طرف سایر امپراطوران روم مثل «تئودور» و «آكاردیوس» و «مونوریوس» لغو گردید.»

اسلام و تعدد زوجات

اسلام چندزنی را برخلاف چندشوهری بكلی نسخ و لغو نكرد، بلكه آن را تحدید و تقیید كرد؛ یعنی از طرفی نامحدودی را از میان برد و برای آن حداكثر قائل شد كه چهارتاست، و از طرف دیگر برای آن قیود و شرایطی قرار داد و به هركس اجازه نداد كه همسران متعدد انتخاب كند. در آینده در باره آن قیود و شرایط و همچنین در باره اینكه چرا اسلام چند زنی را بكلی لغو نكرد بحث خواهیم كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 308 علل تاریخی تعدد زوجات ..... ص : 308

عجیب این است كه در قرون وسطی از جمله تبلیغاتی كه به ضد اسلام می كردند این بود كه می گفتند پیغمبر اسلام برای اولین بار رسم تعدد زوجات را در جهان اختراع كرد!! و مدعی بودند شالوده اسلام تعدد زوجات است و علت پیشرفت سریع اسلام در

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 304

میان اقوام و ملل گوناگون اجازه تعدد زوجات است. و هم ادعا می كردند كه علت انحطاط مشرق زمین نیز تعدد زوجات است.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 61 می گوید:

«علمای دینی در قرون وسطی چنین تصور می كردند كه تعدد زوجات از ابتكارات پیغمبر اسلام است، در صورتی كه چنین نیست و چنانكه دیدیم در اجتماعات ابتدایی جریان چندهمسری بیشتر مطابق آن بوده است.

عللی كه سبب پیدایش عادت تعدد زوجات در اجتماعات ابتدایی گشته فراوان است. به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بود و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف می شدند و فزونی عده زنان بر مردان سبب می شد كه یا تعدد زوجات رواج پیدا كند و یا عده ای از زنان در بی شوهری بسر برند، ولی در میان آن ملل كه مرگ ومیر فراوان بود هیچ شایستگی نداشت كه عده ای زن مجرد بمانند و تولید مثل نكنند ... بی شك تعدد زوجات در اجتماعات ابتدایی امر متناسبی بوده، زیرا عده زنان بر مردان فزونی داشته است. از لحاظ بهبود نسل هم باید گفت كه سازمان تعدد زوجات بر تك همسری فعلی ترجیح داشته است، چه همان گونه كه می دانیم تواناترین و محتاطترین مردان عصر جدید غالباً طوری است كه دیر موفق به اختیار همسر می شوند و به همین جهت كم فرزند می آورند، در صورتی كه در آن ایام گذشته تواناترین مردان ظاهراً به بهترین زنان دست می یافته و فرزندان بیشتر تولید می كرده اند. به همین جهت است كه تعدد زوجات مدت مدیدی در میان ملتهای ابتدایی بلكه ملتهای متمدن توانسته است دوام كند و فقط در همین اواخر و در زمان ماست كه رفته رفته دارد از كشورهای خاوری رخت برمی بندد. در زوال این عادت، عواملی چند دخالت كرده است: زندگانی كشاورزی كه حالت ثباتی دارد سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقلیل داد و مخاطرات كمتر شد و به همین جهت عدد مرد و زن تقریباً مساوی یكدیگر شد و در این هنگام چندزنی حتی در اجتماعات ابتدایی از امتیازات اقلیت ثروتمند گردید و توده مردم به همین جهت با یك زن بسر می برند و عمل «زنا» را چاشنی آن قرار می دهند!».

گوستاو لوبون در تاریخ تمدن صفحه 507 می گوید:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 305

«در اروپا هیچ یك از رسوم مشرق به قدر تعدد زوجات بد معرفی نشده و در باره هیچ رسمی هم این قدر نظر اروپا به خطا نرفته است. نویسندگان اروپا تعدد زوجات را شالوده مذهب اسلام دانسته و در انتشار دیانت اسلام و تنزل و انحطاط ملل شرقی، آن را علة العلل قرار داده اند. آنها علاوه بر همه اعتراضات، نسبت به زنان مشرق هم ابراز همدردی نموده اند من جمله اظهار می كنند كه آن زنان بدبخت را زیر پنجه خواجه سرایان، سخت و شدید در چهار دیوار خانه مقید نگاه داشته اند و به مجرد حركت مختصری كه موجب رنجش و عدم رضایت خانه خدایان شود حتی ممكن است آنها را با كمال بیرحمی اعدام كنند. ولی تصور مزبور از جمله تصوراتی است كه هیچ مدرك و اساسی برای آن نیست. اگر خوانندگان این كتاب از اهل اروپا، برای مدت كمی تعصبات اروپایی را از خود دور سازند، تصدیق خواهند كرد كه رسم تعدد زوجات برای نظام اجتماعی شرق یك رسم عمده ای است كه به وسیله آن، اقوامی كه این رسم میان آنها جاری است روح اخلاقی ایشان در ترقی، و تعلقات و روابط خانوادگی آنها قوی و پایدار مانده و بالأخره در نتیجه همین رسم است كه در مشرق اعزاز و اكرام زن بیش از اروپاست. ما قبل از شروع به اقامه دلیل و اثبات مدعای خود، از ذكر این مطلب ناچاریم كه رسم تعدد زوجات ابداً مربوط به اسلام نیست، چه قبل از اسلام هم رسم مذكور در میان تمام اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره شایع بوده است. اقوامی كه در مشرق قبول اسلام كردند از این حیث فایده ای از اسلام حاصل نكردند و تاكنون هم در دنیا یك چنین مذهب مقتدری نیامده كه این گونه رسوم مانند تعدد زوجات را بتواند ایجاد كند و یا آن را منسوخ سازد. رسم مذكور فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتیجه خصایص نژادی و علل و اسباب دیگری كه به طرز زندگانی مشرق مربوط بوده پیدا شده است، نه اینكه مذهب آن را آورده باشد ... در مغرب هم با وجود اینكه آب و هوا و طبیعت هیچ یك مقتضی برای وجود چنین رسمی نیست، معذلك رسم وحدت زوجه رسمی است كه ما آن را فقط در كتابهای قانون می بینیم درج است، والّا خیال نمی كنم بشود این را انكار كرد كه در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم (رسم وحدت زوجه) نیست. راستی من متحیرم و نمی دانم كه تعدد زوجات مشروع مشرق از تعدد زوجات سالوسانه اهل مغرب چه كمی دارد و چرا كمتر است؟ بلكه من می گویم كه اولی از هر حیث بهتر و شایسته تر از دومی است. اهل مشرق وقتی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 306

بلاد معظمه ما را سیاحت می كنند از این اعتراضات و حملات ما دچار بهت و حیرت گردیده متغیر می شوند ...».

آری، اسلام تعدد زوجات را ابتكار نكرد بلكه آن را از طرفی محدود ساخت و برای آن حداكثر قائل شد، و از طرف دیگر قیود و شرایط سنگینی برای آن مقرر كرد.

اقوام و مللی كه به دین اسلام گرویدند غالباً در میان خودشان این رسم وجود داشت و به واسطه اسلام مجبور بودند حدود و قیودی را گردن نهند.

تعدد زوجات در ایران

كریستن سن در كتاب ایران در زمان ساسانیان صفحه 346 می گوید:

«اصل تعدد زوجات اساس تشكیل خانواده (در ایران زمان ساسانیان) به شمار می رفت. در عمل، تعداد زنانی كه مرد می توانست داشته باشد به نسبت استطاعت او بود. ظاهراً مردمان كم بضاعت به طور كلی بیش از یك زن نداشتند. رئیس خانواده از حق ریاست دودمان بهره مند بود. یكی از زنان، سوگلی و صاحب حقوق كامله محسوب شده و او را «زن پادشاییها» (پادشاه زن) یا زن ممتاز می خواندند. از او پست تر زنی بود كه عنوان خدمتكاری داشت و او را زن خدمتكار (زن ی چگاریها) می گفتند. حقوق قانونی این دو نوع زوجه مختلف بود. ظاهراً كنیزان زرخرید و زنان اسیر جزو طبقه چاكر زن بوده اند. معلوم نیست كه عده زنان ممتاز یك مرد محدود بوده است یا خیر. اما در بسی از مباحثات حقوقی از مردی كه دو زن ممتاز دارد سخن به میان آمده است. هر زنی از این طبقه عنوان بانوی خانه داشته است و گویا هر یك از آنها دارای خانه جداگانه بوده اند. شوهر مكلف بود كه مادام العمر زن ممتاز خود را نان دهد و نگهداری كند. هر پسری تا سن بلوغ و هر دختری تا سن ازدواج دارای همین حقوق بوده اند، اما زوجه هایی كه عنوان چاكر زن داشته اند فقط اولاد ذكور آنان در خانواده پدری پذیرفته می شده است.».

در تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان (تألیف مرحوم سعید نفیسی) می نویسد:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 307

«شماره زنانی كه مردی می توانست بگیرد نامحدود بود، و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است كه مردی چندصد زن در خانه داشته است.».

منتسكیو در روح القوانین از آكاتیاس، مورخ رومی، نقل می كند كه:

«در زمان ژوستی نین چند نفر از فلاسفه رومی كه مورد آزار و اذیت مسیحیان قرار گرفته و نمی خواستند مذهب مسیح را قبول كنند، روم را ترك گفته و به دربار خسرو پرویز پادشاه ایران پناه آوردند و در آنجا چیزی كه بیشتر موجب حیرت آنها شده این بود كه نه تنها تعدد زوجات مرسوم بود بلكه مردها با زنهای دیگران آمیزش می كردند.».

ناگفته نماند كه فلاسفه رومی به دربار انوشیروان پادشاه ایران پناه آوردند نه خسرو پرویز. ذكر خسرو پرویز در كلام منتسكیو اشتباه است.

در میان اعراب تعدد زوجات حد و حصری نداشت. محدود كردن اسلام تعدد زوجات را و حداكثر معین كردن برای آن، برای آن عده از اعراب كه بیش از چهار زن داشتند اشكال به وجود می آورد. افرادی بودند كه احیاناً ده زن داشتند و مجبور بودند كه شش تای آنها را رها كنند.

پس معلوم شد اسلام تعدد زوجات را ابتكار و اختراع نكرده، بلكه برعكس برای آن حدود و قیودی مقرر كرده است ولی آن را بكلی لغو و نسخ هم نكرده است.

در فصلهای آینده ببینیم علت پیدایش تعدد زوجات در میان بشر چیست. آیا علت آن زورگویی مرد و تحكّم او بر زن بوده است یا ضرورتهای خاصی در كار بوده كه آن را ایجاب می كرده است؟ آن ضرورتها چیست؟ آیا از نوع عوامل منطقه ای و جغرافیایی است یا از نوع دیگر است؟ و بالأخره چرا اسلام این رسم را الغاء نكرد؟

حدود و قیودی كه اسلام برای تعدد زوجات مقرر كرده چیست؟ و بالأخره علت اینكه بشر امروز (اعم از مرد و زن) علیه تعدد زوجات قیام كرده چیست؟ آیا یك ریشه انسانی و اخلاقی دارد یا علل دیگری در كار است؟ اینها مطالبی است كه در آینده در باره آن بحث خواهیم كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 308

علل تاریخی تعدد زوجات

علل تاریخی و اجتماعی تعدد زوجات چیست؟ چرا بسیاری از ملل جهان و مخصوصاً ملل شرقی این رسم و سنت را پذیرفتند و بعضی از ملل مانند ملل غربی هیچ وقت آن را نپذیرفتند؟ چرا در میان شكلهای سه گانه چندهمسری، چندزنی رواج و مقبولیت بسزایی یافت، بر خلاف چندشوهری و اشتراكیت جنسی كه یا هرگز صورت عمل به خود نگرفته است و یا بسیار به ندرت واقع شده و جنبه استثنایی داشته است؟.

تا در باره این علل تحقیق نكنیم نمی توانیم در باره تعدد زوجات از نظر اسلام بحث كنیم و هم نمی توانیم این مسأله را از نظر احتیاجات امروز بشر مورد بررسی قرار دهیم.

اگر ملاحظات روانی و اجتماعی زیادی كه وجود دارد از نظر دور بداریم و مانند بسیاری از نویسندگان سطحی فكر كنیم، كافی است كه برای توضیح و توجیه علل تاریخی و اجتماعی تعدد زوجات همان «ترجیع بند» معروفی كه در این گونه زمینه ها همواره بازگو می شود تكرار كنیم و بگوییم: خیلی واضح است كه علت تعدد زوجات چیست و چه بوده است. علتش زورگویی و تسلط مرد و بردگی زن است، علتش پدرشاهی است. مرد چون بر زن تسلط و حكمروایی داشته است، رسوم و قوانین را به

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 312 شكست اشتراكیت جنسی ..... ص : 312

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 309

نفع خود می چرخانده است و لهذا رسم چندزنی را به نفع خود و علیه زن قرنها معمول داشته است، و زن چون محكوم مرد بوده است نتوانسته است چندشوهری را به نفع خود مجری دارد. امروز كه دوره پایان زورگویی مرد است، امتیاز چندزنی نیز مانند بسیاری از امتیازات غلط دیگر جای خود را به حقوق متساوی و متقابل زن و مرد می دهد.

اگر اینچنین فكر كنیم بسیار سطحی و ناشیانه فكر كرده ایم. نه علت رواج یافتن چندزنی زورگویی مرد بوده است و نه علت شكست چندشوهری ضعف و محكومیت زن بوده است و نه علت اینكه امروز تعدد زوجات عملًا منسوخ می شود این است كه دوران زورگویی مرد به پایان رسیده است و نه مرد امروز به واسطه ترك تعدد زوجات واقعاً امتیازی را از دست می دهد، بلكه برعكس امتیازی به نفع خود علیه زن كسب می كند.

من منكر عامل «زور و قدرت» به عنوان یكی از عوامل گرداننده تاریخ بشری نیستم، و هم منكر اینكه مرد در طول تاریخ از قدرت خود علیه زن سوء استفاده كرده نمی باشم. اما معتقدم كه منحصر كردن عاملها به عامل زور و قدرت مخصوصاً در توجیه و توضیح روابط خانوادگی زن و مرد، ناشی از كوته فكری است.

اگر نظریه بالا درست باشد الزاماً باید قبول كنیم كه مواقع نادر و استثنایی كه چندشوهری معمول شده مانند دوره جاهلیت عرب و یا زمانی كه به قول منتسكیو در میان قبیله نائیر در سواحل مالایا چندشوهری معمول شده است، زمانی بوده كه زن فرصتی یافته و قدرتی علیه مرد به دست آورده تا توانسته است چندشوهری را به مرد تحمیل كند، و باید قبول كنیم كه این دوره ها دوره طلایی زن بوده است و حال آنكه می دانیم دوره جاهلیت عرب یكی از دوره های سیاه و تاریك زندگی زن است. در مقاله پیش، از منتسكیو نقل كردیم كه رواج چندشوهری در میان قبیله نائیر مربوط به قدرت و احترام زن نبوده است. علت این امر تصمیم اجتماع به دور نگه داشتن سربازان از علایق خانوادگی و حفظ روحیه سربازی بوده است.

بعلاوه، اگر علت تعدد زوجات ناشی از پدرشاهی و پدرسالاری است، چرا در میان ملل غربی رایج نشده است؟ آیا پدرشاهی منحصر به مشرق زمین است؟

مغرب زمینی ها آنچنان عیسی رشته و مریم بافته بوده اند كه از ابتدا برای زن حقوق متساوی و متقابل نسبت به مرد قائل بوده اند؟ آیا فقط در مشرق زمین عامل قدرت به

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 310

نفع مرد كار كرده است و در مغرب زمین این عامل در جهت عدالت سیر می كرده است؟.

زن غربی تا نیم قرن پیش، از بدبخت ترین زنان دنیا بود؛ حتی در اموال خود نیازمند قیمومت شوهر بود. به اقرار خود غربیها در قرون وسطی زن شرقی از زن غربی وضع بسیار بهتری داشته است. گوستاو لوبون می گوید:

«در دوره تمدن اسلام به زنان عیناً همان درجه و مقام داده شد كه زنان اروپا بعد از مدت طولانی آن را دارا شدند؛ یعنی بعد از آن كه رفتار بهادرانه اعراب اندلس در اروپا بنای اشاعت را گذاشت ... در اهالی اروپا اخلاق بهادرانه كه یك جزء عمده آن رفتار با زنان است از مسلمین آمده و از آنها تقلید شده است، و مذهبی كه توانست زن را از درجه پست و ذلت نجات بخشیده به اوج عزت و رفعت نایل سازد مذهب اسلام بوده است نه مذهب مسیح، چنانكه عامه خیال می كنند؛ زیرا می بینیم كه در قرون وسطی رؤسا و سردارهای ما با آنكه مسیحی بودند معهذا پاس احترام زن را نگه نمی داشتند و از بررسی تواریخ قدیمه در این مطلب شبهه ای باقی نمی ماند كه قبل از این كه مسلمین رعایت و احترام زن را به اسلاف ما بیاموزند امرا و سرداران ما نسبت به زن با كمال وحشیگری سلوك می نمودند ...».

دیگران نیز كم و بیش اوضاع زن غربی را در قرون وسطی همین طور وصف كرده اند. با همه این احوال، با اینكه پدرشاهی و زور و تحكم مرد به حد اعلی در اروپای قرون وسطی حكومت می كرده است، چرا تعدد زوجات معمول نبوده است؟.

حقیقت این است كه نه آنجا كه چندشوهری معمول شده است به واسطه فرصت و قدرت زن بوده است و نه علت شكست چندشوهری ضعف و ناتوانی زن بوده است و نه موجب رواج تعدد زوجات در مشرق زمین زور و تحكم مرد بوده است و نه منشأ عدم رواج تعدد زوجات در مغرب زمین قدرت و برابری زن با مرد بوده است.

علت شكست چندهمسری

علت شكست چندشوهری این است كه نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن. اما از نظر مرد، برای اینكه اولًا با روحیه انحصارطلبی مرد ناسازگار است و ثانیاً با اصل اطمینان پدری مخالف است. علاقه به فرزند، طبیعی و غریزی بشر است. بشر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 311

طبعاً می خواهد توالد و تناسل كند و می خواهد رابطه اش با نسل آینده و نسل گذشته مشخص و اطمینان بخش باشد، می خواهد بداند پدر كدام فرزند است و فرزند كدام پدر است. چندشوهری زن با این غریزه و طبیعت آدمی ناسازگار بوده است، برخلاف چندزنی مرد كه از این نظر نه به مرد لطمه می زند و نه به زن.

می گویند گروهی از زنان (در حدود چهل نفر) گرد آمدند و به حضور علی بن ابیطالب علیه السلام رسیدند، گفتند: چرا اسلام به مردان اجازه چندزنی داده اما به زنان اجازه چندشوهری نداده است؟ آیا این امر یك تبعیض ناروا نیست؟.

علی علیه السلام دستور داد ظرفهای كوچكی از آب آوردند و هر یك از آنها را به دست یكی از آن زنان داد. سپس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف بزرگی كه وسط مجلس گذاشته بود خالی كنند. دستور اطاعت شد. آنگاه فرمود: اكنون هر یك از شما دومرتبه ظرف خود را از آب پركنید، اما باید هركدام از شما عین همان آبی كه در ظرف خود داشته بردارد. گفتند: این چگونه ممكن است؟ آبها با یكدیگر ممزوج شده اند و تشخیص آنها ممكن نیست. علی علیه السلام فرمود: اگر یك زن چند شوهر داشته باشد خواه ناخواه با همه آنها هم بستر می شود و بعد آبستن می گردد. چگونه می توان تشخیص داد كه فرزندی كه به دنیا آمده است از نسل كدام شوهر است؟ این از نظر مرد.

اما از نظر زن، چند شوهری هم با طبیعت زن منافی است و هم با منافع وی. زن از مرد فقط عاملی برای ارضاء غریزه جنسی خود نمی خواهد كه گفته شود هرچه بیشتر برای زن بهتر. زن از مرد موجودی می خواهد كه قلب آن موجود را در اختیار داشته باشد، حامی و مدافع او باشد، برای او فداكاری نماید، زحمت بكشد و پول درآورد و محصول كار و زحمت خود را نثار او نماید، غمخوار او باشد. پولی كه مرد به زن به عنوان یك «روسپی» می داده و می دهد، همچنین پولی كه زن از راه كار و فعالیت به دست آورده و می آورد، نه به احتیاجات مالی وسیع زن- كه چندین برابر احتیاجات مرد است- وافی بوده و نه ارزش آن پولی را داشته كه مرد به خاطر علاقه و محبت و در راه عشق به زن می پرداخته است. احتیاجات مالی وسیع زن را همواره مرد به عنوان یك فداكار تأمین كرده است. بهترین و نیرومندترین مشوق مرد به كار و فعالیت نیز كانون خانوادگی او یعنی همسر و فرزندان او بوده است.

زن در چندشوهری هرگز نمی توانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداكاری یك مرد را نسبت به خود جلب كند. از این رو چندشوهری نظیر روسپی گری

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 312

همواره مورد تنفر زن بوده است. علیهذا چندشوهری نه با تمایلات و خواسته های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و تمایلات زن.

شكست اشتراكیت جنسی

همچنانكه علت شكست اشتراكیت جنسی نیز همین است. اشتراكیت جنسی و از میان رفتن اختصاص از دو طرف، كه نه زن به مرد معینی اختصاص داشته باشد و نه مرد به زن معینی- همچنانكه اشاره كردیم- از طرف افلاطون پیشنهاد شد، منتها در شعاع طبقه حاكمه یعنی طبقه حاكمان فیلسوف و فیلسوفان حاكم به عقیده افلاطون. این پیشنهاد نه تنها مورد پذیرش دیگران واقع نشده بلكه خود افلاطون نیز از عقیده خود عدول كرد.

در یك قرن اخیر فردریك انگلس، پدر دوم كمونیسم نیز این فرضیه را پیشنهاد و از آن دفاع كرد اما دنیای كمونیسم آن را نپذیرفت. می گویند دولت شوروی در اثر تجربیات تلخ فراوان در اجرای تئوری اشتراكی خانوادگی انگلس، در سال 1938 قوانینی به نفع خانواده گذرانید و تك همسری را به عنوان زناشویی رسمی كمونیستی پذیرفت.

چندزنی برای یك مرد می توانسته امتیازی شمرده شود، اما چندشوهری هیچ وقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علت این تفاوت این است كه مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداكاریهای او. برای مرد مادامی كه شخص زن را در اختیار دارد اهمیتی ندارد كه قلب زن را از دست بدهد. از این رو مرد اهمیتی نمی داده كه در چندزنی قلب و عواطف زن را از دست می دهد. ولی برای زن قلب و عواطف مرد اصالت دارد. اگر آن را از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است.

به عبارت دیگر، در امر زناشویی دو عنصر دخالت دارد: یكی مادی و دیگر معنوی. عنصر مادی زناشویی جنبه های جنسی آن است كه در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجاً رو به كاهش و آرامش می رود. جنبه معنوی آن عواطف رقیق و صمیمانه ای است كه میان آنها حكمفرما می شود و احیاناً هرچه زمان می گذرد نیرومندتر می گردد. یكی از تفاوتهای زن و مرد این است كه برای زن عنصر دوم بیش از عنصر اول اهمیت دارد، برخلاف مرد. زناشویی برای زن بیشتر جنبه معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبه مادی، و لااقل جنبه مادی و معنوی زناشویی برای مرد مساوی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 318 وضع چندهمسری در مغرب زمین ..... ص : 318

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 313

است.

گذشته از اینها در مقاله 24 گفتیم و سخنان یك بانوی روانشناس اروپایی را نیز شاهد آوردیم كه زن از آن نظر كه پرورش دهنده فرزند در رحم و دامن است، حالات روانی مخصوصی دارد كه سخت او را به محبت و عواطف مهرآمیز شوهر به عنوان پدر فرزندش نیازمند می سازد. حتی میزان محبت زن به فرزندان بستگی زیادی دارد به میزان محبت و علاقه مرد به او به عنوان پدر فرزندش و به عنوان عاملی كه موجب به وجود آمدن فرزند شده است. این نیاز زن منحصراً در تك شوهری برآورده می شود.

علیهذا مقایسه چندشوهری به چندزنی و تصور اینكه فرقی میان چندزنی و چندشوهری نیست و علت اینكه چندزنی در قسمتی از جهان معمول ومجری شده است این است كه مرد زورمندتر بوده است و علت اینكه زن نتوانسته است چندشوهری را به عنوان یك امتیاز برای خود حفظ كند ضعف و ناتوانی زن بوده است، اشتباه فاحش است.

خانم منوچهریان در كتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران صفحه 34 می گوید:

«قانون مدنی ماده 1049 می گوید: هیچ كس نمی تواند دختر برادر یا دختر خواهر زن را بگیرد مگر با اجازه زن خود ... زن اگر اجازه دهد شوی وی می تواند دختر برادر یا خواهر او را بگیرد. حالا باید دید كه اگر اجازه ندهد چه می شود؟ هیچ. به اصطلاح آن كه عوض دارد گله ندارد، مرد با دیگری ازدواج می كند. خوب، حالا اگر قضیه را به عكس كنیم آن وقت چه خواهد شد؟ مثلًا اگر بگوییم زن نمی تواند با پسر برادر یا پسر خواهر شوهر خود ازدواج كند (در همان حالی كه زن این شوهر است) مگر با اجازه شوهر، از شنیدن این سخن خون رگهای متعصب به جوش می آید و فریاد می زنند این پیشنهاد برخلاف اصول انسانیت است و اصلًا طبع و نهاد زن هم با آن مباینت دارد. در پاسخ باید گفت تنها این پیشنهاد مخالف با اصل بردگی زن است. همچنانكه یك مال بیش از یك مالك ندارد و یا اگر هم داشته باشد محصول آن پس از افراز باز به یك مالك بر می گردد، زن هم چون بنا به قوانین صریح و ضمنی كشور ما در حكم اموال است از این رو نباید بیشتر از یك مالك داشته باشد ...»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 314

در صفحه 73 آن كتاب می گوید:

«ما می توانیم بگوییم همچنانكه مرد تا چهار زن می تواند داشته باشد، زن هم چون بشر است و با مرد برابر، باید بتواند حقوقی را كه او دارد دارا شود.

نتیجه این صغری كبرای منطقی برای مردان بسیار وحشت آور می شود.

اینجاست كه خون در رگهای آنان به جوش می آید و با چهره ای برافروخته و چشمانی آتشبار فریاد می زنند: چگونه زن می تواند بیش از یك شوهر داشته باشد؟ ما در پاسخ با سردی و آرامی می گوییم: چرا مرد می تواند بیش از یك زن داشته باشد؟.

ما در اینجا نمی خواهیم ترویج فساد اخلاق كنیم، و نمی خواهیم عفت و پاكدامنی زنان را ناچیز و بیهوده بگیریم، ولی می خواهیم به مردان بفهمانیم كه در باره زن عقیده آنان چنانكه می پندارند بر پایه ای محكم و تزلزل ناپذیر جای ندارد. زن یكی است و مرد یكی. هر دو با هم برابرند.

اگر به مردان از لحاظ اینكه مردند حق داده شده است كه تا چهار زن بگیرند، باید زنان هم همین حق را داشته باشند. اگر فرضاً از لحاظ عقل تواناتر از مرد نباشد، باید اذعان كرد كه تجلی روح و كیفیات نفسانی در زن ضعیفتر از مرد نیست.».

چنانكه ملاحظه می فرمایید در بیانات فوق هیچ فرقی میان چندزنی و چندشوهری گذاشته نشده است جز اینكه مرد چون زور داشته است به نفع خود چندزنی را معمول داشته است، برخلاف زن كه آزادی نداشته از چندشوهری كه تنها اصل مخالف بردگی اوست دفاع كند. و نیز در بیانات فوق چنین بیان شده كه علت رواج چندزنی و شكست چندشوهری مالكیت مرد و مملوكیت زن بوده است. مرد چون مالك زن بوده است می توانسته است زنان متعدد یعنی اموال فراوان داشته باشد، اما زن چون مملوك بوده است و مملوك نمی توانسته است بیش از یك مالك داشته باشد از موهبت چندشوهری محروم مانده است.

اتفاقاً برخلاف نظر خانم نویسنده، پذیرش نیافتن چندشوهری خود دلیل است كه مرد به زن به چشم یك مال نگاه نمی كرده است، زیرا شركت در مال و مالك شدن چند نفر یك مال را و استفاده مشترك از آن یكی از قوانین جاری و ساری بشری در اموال است. اگر مرد به زن به چشم یك مال نگاه می كرد شركت در آن را جایز می شمرد،

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 315

همچنانكه شركت در مال و استفاده مشترك از آن را جایز شمرده است.

در كجای دنیا معمول است كه مال بیشتر از یك مالك نمی تواند داشته باشد تا قانون تك شوهری را ناشی از آن بدانیم؟.

می گویند چون مرد یكی است و زن یكی، باید حقوق برابر داشته باشند. چرا مرد بتواند از حقوق چندزنی بهره مند شود و زن نتواند از حق چندشوهری استفاده كند؟.

می گویم اشتباه شما همین جاست كه خیال كرده اید تعددزوجات جزء حقوق مرد است و تعدد شوهر جزء حقوق زن، در صورتی كه تعدد زوجات جزء حقوق زن است و تعدد شوهر نه جزء حقوق مرد است و نه جزء حقوق زن، هم بر خلاف مصالح و منافع مرد است و هم بر خلاف مصالح و منافع زن. ما بعداً ثابت خواهیم كرد كه قانون تعدد زوجات در اسلام به منظور احیاء و احقاق حقوق زن وضع شده است و اگر بنا بود جانب مرد رعایت شود اسلام همان كاری را می كرد كه دنیای غرب كرده است؛ به مرد حق استفاده و بهره برداری از زنان دیگر جز زن اول می داد ولی هیچ تعهدی برای مرد به نفع زن و فرزندان او به عنوان همسر قانونی و فرزندان قانونی قائل نمی شد. چندشوهری به نفع زن نبوده كه حقی از او سلب شده باشد.

می گویند می خواهیم به مردان بفهمانیم كه عقاید آنها در باره زن آنچنانكه خود می پندارند محكم و تزلزل ناپذیر نیست.

از قضاآنچه ما می خواهیم همین است. ما در مقالات آینده مبنای نظر اسلام را در باره تعدد زوجات خواهیم گفت. از این نویسنده و هر صاحب نظر دیگر ملتمسانه طلب می كنیم ببینند و نظر بدهند كه آیا نظر اسلام مبتنی بر یك اصل تزلزل ناپذیر است یا نه. من قول شرف می دهم اگر كسی توانست خللی در مبنای نظر اسلامی راجع به این مسأله پیدا كند، من از تمام گفته های خود در زمینه حقوق زن صرف نظر می كنم.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 316

علل تاریخی تعدد زوجات

هوسرانی و تسلط بی چون و چرای مرد، به تنهایی برای پیدایش رسم «چندزنی» كافی نیست؛ حتماً علل و عوامل دیگر نیز دخالت داشته است، زیرا برای مرد هوسران راه سهلتر و بی دردسرتر از چندزنی این است كه حس تنوع طلبی خود را از راه زن بازی آزاد و رفیقه و معشوقه گیری ارضاء كند، بدون آنكه زن مورد نظر خود را به عنوان «همسری» بپذیرد و نسبت به فرزندان احتمالی او تعهد و مسؤولیتی به عهده بگیرد.

از این رو در اجتماعاتی كه چندزنی معمول بوده است، یا موانع اخلاقی و اجتماعی راه معشوقه گیری و زن بازی آزاد را برای مرد هوسباز بسته بوده است و مرد هوسباز مجبور بوده غرامت تنوع طلبی خود را با بهای قبول همسریِ قانونی زن مورد استفاده خود و پدری فرزندانش بپردازد، و یا باید فرض كنیم علل دیگری (جغرافیایی یا اقتصادی یا اجتماعی) غیر از هوسبازی و تنوع طلبی مرد در كار بوده است.

عوامل جغرافیایی

منتسكیو و گوستاو لوبون اصرار زیادی دارند كه علل جغرافیایی را دخالت دهند. به عقیده این مفكران، آب و هوای مشرق زمین مقتضی رسم تعدد زوجات بوده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 317

در آب و هوای مشرق زمین زن زودتر بالغ می شود و هم زودتر پیر می شود و از این جهت مرد به زن دوم و سوم احتیاج پیدا می كند. بعلاوه، مردِ پرورده آب و هوای مشرق زمین از لحاظ نیروی جنسی طوری است كه یك زن نمی تواند او را اقناع كند.

گوستاو لوبون در تاریخ تمدن اسلام و عرب صفحه 509 می گوید:

«رسم مذكور (رسم تعدد زوجات) فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتیجه خصایص نژادی و علل و اسباب دیگری كه به طرز زندگانی مشرق مربوط بوده پیدا شده است، نه اینكه مذهب آن را آورده باشد. و معلوم است آب و هوا و خصایص قومی از جمله عواملی است كه فوق العاده قوی و مؤثر بوده و حتی ما لازم هم نمی دانیم كه راجع به آن زیاد قلمفرسایی كنیم. بعلاوه، اصل طبیعت و ساختمان مخصوص زنان مشرق و لزوم حضانت طفل و امراض و عوارض و غیره، آنها را اغلب مجبور ساخته كه از شوهر كناره گیری اختیار كنند، و چون آب و هوای مشرق و جبلّت قومی طوری است كه برای مرد تحمل این كناره جویی موقت غالباً غیرممكن بوده لهذا تعدد زوجات لزوم پیدا نموده است.».

منتسكیو در روح القوانین صفحه 430 می گوید:

«در كشورهایی كه دارای آب و هوای گرم می باشند زنها در سنین هشت و نه و ده سالگی بالغ هستند و بعد از این كه شوهر كردند بارور می شوند، به طوری كه می توان گفت در كشورهای گرمسیر ازدواج و باروری زنها بلافاصله پشت هم صورت می گیرد.

پریدو در شرح حال پیغمبر اسلام می گوید كه آن حضرت در پنج سالگی خدیجه را به حباله نكاح درآورد و در هشت سالگی با وی همخواب شد.

این است كه زنهای كشورهای گرمسیر در بیست سالگی پیر هستند و هنگامی كه تازه می خواهند عقلشان به طرف كمال برود پیر شده اند ... در كشورهایی كه هوا معتدل است، نظر به اینكه زیبایی زنها مدتی باقی می ماند و دیرتر به حد بلوغ می رسند و وقتی كه ازدواج می كنند به واسطه زیادی سن تجربیاتی دارند و در موقع بچه دار شدن مقداری از سن آنها گذشته و زن و شوهر تقریباً در یك سن و در یك موقع پیر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 318

می شوند، این است كه مساواتی بین زن و مرد برقرار شده و مردها بیش از یك زن نمی گیرند ...

بنابراین قانون منع تعدد ازدواج در اروپا و مجاز كردن این عمل در آسیا مربوط به مقتضیات آب و هواست ...».

این توجیه به هیچ وجه صحیح نیست، زیرا اولًا رسم تعدد زوجات در مشرق زمین منحصر به مناطق گرمسیر نبوده است. در ایران با اینكه از لحاظ آب و هوا معتدل است، از قبل از اسلام تعدد زوجات معمول بوده است. اینكه منتسكیو می گوید در مناطق گرمسیر زنان در بیست سالگی پیر می شوند، گزافه ای بیش نیست. از آن گزافه تر اینكه به نقل از پریدو می گوید: پیغمبر اسلام در پنج سالگی خدیجه را به عقد خویش درآورد و در هشت سالگی با وی زفاف كرد، در صورتی كه همه می دانند پیغمبر اسلام در بیست و پنج سالگی با خدیجه كه در آن وقت چهل سال از سنش می گذشت ازدواج كرد.

ثانیاً اگر زود پیر شدن زن و غلیان نیروی جنسی مرد موجب اصلی این كار بوده است، چرا مردم مشرق زمین همان راه مردم مغرب زمین را در قرون وسطی و قرون جدید پیش نگرفتند و به جای تعدد زوجات طبیعت خود را با فحشاء و زن بازی آزاد اقناع نكردند؟ زیرا در مغرب زمین به قول گوستاولوبون رسم وحدت زوجه رسمی است كه فقط در كتابهای قانون درج است و در معاشرتهای مغرب زمین اثری از آن نیست.

و باز به قول او در مشرق زمین تعدد زوجات به شكل قانونی یعنی قبول تعهد همسری نسبت به زن و مسؤولیت پدری نسبت به فرزندان او وجود داشته است و در مغرب زمین به شكل سالوسانه و غیرقانونی یعنی به شكل معشوقه بازی و رفیقه بازی بدون قبول تعهد همسری نسبت به زن و تعهد پدری نسبت به فرزندان او.

وضع چندهمسری در مغرب زمین

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 323 عامل عدد و عشیره ..... ص : 323

من در اینجا لازم می دانم شرح مختصری از وضع چندهمسری به شكل مغرب زمینی در قرون وسطی از زبان یكی از مورخان محقق مغرب زمین نقل كنم تا خوانندگان محترم و همه كسانی كه مشرق زمین را به نام تعدد زوجات و احیاناً به نام

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 319

حرمسرا داری مورد انتقاد قرار می دهند و آن را مایه سرافكندگی مشرق زمین در مقابل مغرب زمین می شمارند، بدانند كه آنچه در مشرق زمین وجود داشته با همه معایب و جنبه های ننگین آن، نسبت به جریاناتی كه از این نظر در مغرب زمین می گذشته، هزار درجه فضیلت دارد.

ویل دورانت در جلد 17 تاریخ تمدن فصلی دارد تحت عنوان «سستی اخلاق».

در این فصل وضع اخلاق عمومی را در ایتالیا در دوره رنسانس شرح می دهد. تمام این فصل كه در یازده قسمت ذكر شده خواندنی است. من خلاصه ای از آنچه تحت عنوان «اخلاق در روابط جنسی» ضمن این فصل آمده است نقل می كنم.

ویل دورانت اول مقدمه كوتاهی ذكر می كند و مثل اینكه با این مقدمه قبلًا می خواهد معذرت خواهی كرده باشد.

مقدمتاً چنین می گوید:

«حال با پرداختن به اخلاقیات مردم غیرروحانی و با آغاز از روابط جنسی، باید نخست متذكر شویم كه مرد ذاتاً طبیعت چندهمسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی، میزان مناسبی از فقر و كار سخت و نظارت دائمی زوجه می تواند یك همسری را به او تحمیل كند.».

آنگاه به اصل مطلب پرداخته می گوید:

«معلوم نیست زنای محصنه در قرون وسطی كمتر بوده است تا رنسانس، و همان گونه كه در قرون وسطی زنا با بهادری تلطیف می شد به همان طریق در دوره رنسانس در میان طبقات تحصیل كرده با آرمانی ساختن ظرافت و سحرآمیزی روحی زن تربیت شده نرمش می یافت ... دختران خانواده های اصیل تا حدی از مردانی كه با خاندان خودشان تعلق نداشتند نسبتاً مجزا نگه داشته می شدند. مزایای عفت پیش از زناشویی جداً به آنان تعلیم داده می شد. گاه این تعلیم چنان مؤثر می افتاد كه بنا به روایت، زن جوانی پس از تجاوزی كه به ناموسش شد خود را در آب غرق كرد. آن زن بی شك منحصر به فرد بوده است، زیرا پس از مرگ او اسقفی درصدد برآمد تا مجسمه ای از او برپا كند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 320

ماجراهای قبل از ازدواج می بایست قابل ملاحظه باشد والّا مشكل بتوان برای اطفال نامشروع بیشماری كه در هر یك از شهرهای ایتالیای رنسانس یافت می شد دلیلی جست. فرزند حرامزاده نداشتن امتیازی به شمار می رفت اما داشتن آن ننگ فاحشی نبود. مرد معمولًا به هنگام ازدواج، زن خود را ترغیب می كرد كه طفل حرامزاده خویش را به خانه بیاورد تا با سایر فرزندان آن مرد پرورش یابد. حرامزاده بودن از قدر كسی نمی كاست. داغی كه جامعه برآن می زد چندان مهم نبود. وانگهی مشروعیت را می شد با رشوه دادن به یكی از اعضای كلیسا به دست آورد.

در نبودن وارثان مشروع یا ذی صلاحیت، پسران حرامزاده ممكن بود به ملك یا حتی به تاج و تخت برسند. همان گونه كه فرنته اول وارث سلطنت الفونسوی اول پادشاه ناپل و لئونللودسته جانشین نیكولوی سوم امیر فرارا شد. وقتی كه پیوس دوم در سال 1459 به فرارا آمد مورد پذیرایی هفت شاهزاده قرار گرفت كه همه نامشروع بودند. رقابت حرامزادگان با حلالزادگان منشأ مهمی از كشمكشهای دوره رنسانس بود ... اما در مورد همجنس گرایی باید بگوییم كه تقریباً یك قسمت اجباری از احیای رسوم یونان باستان بود ...

سان برناردینو موارد این عمل شنیع را در ناپل چندان زیاد دید كه شهر را به سرنوشت سدوم و عموره تهدید كرد. آرتینو این انحراف را در رم نیز به همان اندازه شایع یافت ... در مورد فحشاء نیز می توانیم همین گونه سخن بگوییم. بنا بر روایت اینفسورا كه دوست می داشت آمار خود را در رم پاپ نشین سنگین تر سازد، به سال 1490 در میان نفوس نود هزار نفری رم 6800 روسپی ثبت شده وجود داشت و این رقم البته شامل روسپیان مخفی و غیررسمی نمی شد. در ونیز طبق آمار سال هزار و پانصد و نه، 11654 فاحشه در میان نفوس سیصدهزار نفری آن شهر وجود داشت ... در قرن پانزدهم دختری كه در 15 سالگی هنوز به شوهر نرفته بود ننگ خانواده به شمار می رفت. در سده شانزدهم «سنّ ننگین» به هفده سالگی رسانده شد تا تحصیلات عالیتر را برای دختر ممكن سازد. مردان كه از تمام مزایا و تسهیلات فحشاء برخوردار بودند، فقط در صورتی مجذوب ازدواج می شدند كه زن برایشان جهاز معتنابهی بیاورد ... بنا بر آیین ازدواج قرون وسطایی چنین انتظار می رفت كه در مراحل مختلف دوران زناشویی عشق میان زن و مرد نضج گیرد، چنانكه در شادی و اندوه، خوشبختی و بدبختی شریك یكدیگر باشند و ظاهراً در بسیاری از

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 321

موارد چنین انتظاری برآورده می شد ... با این حال زنای محصنه رایج بود چون بیشتر ازدواجهای طبقات عالی، اتحادی دیپلماتیك به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی بود، بسیاری از شوهران خود را به داشتن معشوقه ای ذی حق می دانستند و زن گرچه ممكن بود از این امر اندوهگین شود، معمولًا دیده بر آن می بست یا لب نمی گشود.

در میان طبقات متوسط، برخی از مردان گمان داشتند كه زنا تفریح مشروعی است. ماكیاولی و دوستانش ظاهراً از داستانهایی كه در باره بی وفاییهای خود با یكدیگر رد و بدل می كردند ناراحت نمی شدند. وقتی كه در این موارد زن با تقلید از شوی خود انتقام می گرفت، شوهر غالباً بر عمل او چشم می پوشید و كلاه غیرت را بالاتر می كشید.».

آری، این بود نمونه ای از زندگی مردمی كه همواره تعدد زوجات را بر مشرق یك گناه نابخشودنی می شمارند و احیاناً آب و هوای مشرق زمین را مسؤول این عمل به اصطلاح غیرانسانی! می دانند و اما آب و هوای سرزمین آنها به هیچ وجه به آنها اجازه بی وفایی به زن و تخطی از تك همسری نمی دهد!.

ضمناً این نكته نیز ناگفته نماند كه نبودن تعدد زوجات به صورت مشروع در میان غربیها، چه خوب و چه بد، مربوط به مذهب مسیح نیست. در اصل دین مسیح، نصّی بر منع تعدد زوجات نیست، بلكه چون حضرت مسیح مقررات تورات را تأیید كرده است و در تورات تعدد زوجات به رسمیت شناخته شده است، باید بگوییم در اصل دین مسیح تعدد زوجات تجویز شده است. حتی گفته می شود كه قدمای مسیحیون دارای زوجات متعدد بوده اند. پس خودداری غرب از تعدد زوجات به صورت شرعی و قانونی، علت یا علل دیگری داشته است.

عادت ماهانه

بعضی دیگر بیماری ماهانه زن و عدم آمادگی او را برای تمتع مرد در مدت بیماری، همچنین خستگی زن از فرزند زاییدن و میل او به كناره گیری از زندگی زناشویی و رسیدگی به غذا و پرورش فرزندان را منشأ تعدد زوجات دانسته اند.

ویل دورانت می گوید:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 322

«در اجتماعات ابتدایی، زنان به سرعت پیر می شوند و به همین جهت خود غالباً مردان را به زناشویی جدید تشویق می كردند تا بتوانند مدت درازتری غذای كودكان خود را تأمین كنند و در عین حال فاصله میان دوره های حمل خود را طولانی تر سازند بی آنكه از میل مردان در تولید نسل و دفع شهوت خود چیزی بكاهند. غالباً دیده شده كه زن اول، شوهر خود را ترغیب می كرده است تا زن تازه بگیرد كه كار او سبكتر شود و زن تازه برای خانواده اطفال دیگری بیاورد و بهره برداری و ثروت زیادتر شود.».

بدون شك بیماری ماهانه زن و همچنین خستگی او از فرزند زادن، زن و مرد را از لحاظ امر جنسی در وضع نامشابهی قرار می دهد و سبب می گردد كه مرد كم و بیش رو به سوی زن دیگر بیاورد. اما هیچ یك از دو علت بالا به تنهایی موجب رسم تعدد زوجات نمی شود، مگر آنكه یك مانع اخلاقی یا اجتماعی برای مرد وجود داشته باشد كه نتواند هوس خود را با معشوقه گیری و زن بازی آزاد تسكین دهد.

پس هر یك از دو عامل فوق هر زمان دخالت داشته اند، در زمینه ای بوده كه مرد آزادی كامل در هوسبازی نداشته است.

محدود بودن دوره فرزندزایی زن

به عقیده بعضی محدود بودن سن زن از نظر تولید فرزند برخلاف مرد، و رسیدن او به سن «یائسگی» یكی از علل پیدایش رسم تعدد زوجات بوده است. احیاناً زنی به این سن می رسیده است در حالی كه به قدر كافی برای مرد فرزند نیاورده بوده است یا فرزندان قبلی تلف شده بودند.

میل مرد به داشتن فرزند بعلاوه عدم میل او به طلاق زن اول سبب شده كه مرد به دنبال زن دوم یا سوم برود، همچنانكه نازا بودن زن اول عامل دیگری برای روآوردن مرد به ازدواج ثانوی بوده است.

عوامل اقتصادی

برای تعدد زوجات ریشه های اقتصادی نیز ذكر كرده اند و گفته اند در دوران قدیم برخلاف امروز، زن و فرزند زیاد از لحاظ اقتصادی به نفع مرد بوده است. مرد از زنان و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 323

فرزندان خود مانند بردگان كار می كشیده است و احیاناً فرزندان خود را می فروخته است. منشأ بردگی بسیاری از افراد اسارت در جنگ نبوده است بلكه پدران آنها، آنها را به بازار آورده و فروخته اند.

این جهت می تواند علت تعدد زوجات واقع شود، زیرا مرد تنها با قبول همسریِ رسمی زن می تواند از مزیت كثرت اولاد بهره مند شود. معشوقه گیری و زن بازی آزاد نمی تواند این مزیت را برای مرد تأمین كند. ولی چنانكه می دانیم این علت را به همه مواردی كه تعدد زوجات وجود داشته است نمی توان تعمیم داد.

فرضاً ملل ابتدایی به این منظور زنان متعدد می گرفته اند، همه ملل این طور نبوده اند. در دنیای قدیم رسم تعدد زوجات در میان طبقاتی معمول بود كه با تجمل و تعین و تشخص زندگی می كردند و معمولًا پادشاهان، امیران، سرداران، روحانیون و بازرگانان متعین زنان متعدد داشته اند و چنانكه می دانیم این طبقات از وجود زنان و فرزندان زیاد خود بهره اقتصادی نمی برده اند.

عامل عدد و عشیره

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 330 حق زن در چندهمسری ..... ص : 326

علاقه به كثرت فرزند و توسعه نفوس فامیل نیز به نوبه خود عامل دیگری بوده برای تعدد زوجات. یكی از جهاتی كه زن و مرد را در وضع متفاوتی قرار می دهد این است كه عدد فرزندانی كه یك زن می تواند تولید كند بسیار معدود و محدود است، خواه تك شوهر باشد یا چندشوهر، اما عدد فرزندانی كه مرد می تواند تولید كند بستگی دارد به تعداد زنانی كه در اختیار دارد. ممكن است یك مرد به تنهایی از صدها زن هزارها فرزند از نسل خود تولید كند.

در دنیای قدیم بر خلاف دنیای امروز عدد و عشیره عامل اجتماعی مهمی به شمار می رفته است. قبایل و طوایف از هر وسیله ای برای تكثیر عدد و جلوگیری از كاهش آن استفاده می كرده اند. یكی از افتخارات آن مردم افتخار به كثرت عدد افراد قبیله بوده است. بدیهی است كه تعدد زوجات یگانه وسیله تكثیر عدد بوده است.

فزونی عدد زنان بر مردان

آخرین عامل تعدد زوجات كه ضمناً مهمترین عوامل است، فزونی عدد زنان بر عدد مردان بوده است. موالید دختران از موالید پسران زیادتر نبوده و نیست. احیاناً اگر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 324

در برخی سرزمینها موالید دختر از موالید پسر بیشتر است، در بعضی سرزمینهای دیگر بر عكس است، موالید پسر از موالید دختر افزونتر است. چیزی كه همواره سبب می شود كه عدد زنان آماده ازدواج از عدد مردان آماده ازدواج بیشتر باشد این است كه تلفات مرد همیشه از تلفات زن بیشتر بوده و هست. كثرت تلفات مرد همواره سبب شده و می شود كه در صورت تك همسری، گروه فراوانی از زنان از داشتن شوهر قانونی و خانه و زندگی و فرزند مشروع محروم بمانند.

در اینكه در اجتماعات ابتدایی این طور بوده بحثی نیست. قبلًا از ویل دورانت نقل كردیم كه:

«در اجتماعات ابتدایی به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگی مرد در معرض خطر بود و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف می شدند. فزونی عده زنان بر مردان سبب می شد كه یا تعدد زوجات رواج پیدا كند و یا عده ای از زنان به حال عزوبت بسر برند.»

بررسی علل و عوامل

عللی را كه از لحاظ تاریخی می توان مبدأ و منشأ چندزنی فرض كرد همینهاست كه گفته شد. اما چنانكه ملاحظه شد بعضی از این علل در واقع علت نبوده و بی جهت در ردیف علل تعدد زوجات ذكر شده است، مانند آب و هوا. از این یك كه بگذریم به سه نوع علت بر می خوریم:

نوع اول: آن كه در روآوردن مرد به تعدد زوجات تأثیر داشته، بدون آنكه مجوزی برای مرد شمرده شود، فقط جنبه زور و ظلم و استبداد داشته است. علت اقتصادی كه قبلًا ذكر شد از این قبیل است. بدیهی است كه فروختن فرزند یكی از وحشیانه ترین و ظالمانه ترین كارهای بشری است و تعدد زوجاتی كه به خاطر این هدف وحشیانه و ظالمانه باشد مانند خود آن عمل نامشروع است.

نوع دوم آن علل از جنبه حقوقی قابل مطالعه است ومی تواند «مجوزی» برای مرد یا برای اجتماع شمرده شود، از قبیل نازا بودن زن یا یائسه شدن او و احتیاج مرد به فرزند یا نیازمندی قبیله یا كشور به كثرت نفوس. به طور كلی علل طبیعی كه زن و مرد را از لحاظ ارضاء جنسی و یا از لحاظ تولید فرزند در وضع نامساوی قرار می دهد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 325

می تواند از جنبه حقوقی «مجوز» تعدد زوجات محسوب شود.

اما در میان علل گذشته نوع سومی هست كه اگر فرض كنیم در دنیای گذشته وجود داشته و یا در دنیای امروز وجود دارد، بیش از آن است كه فقط «مجوز» تعدد زوجات برای مرد یا اجتماع محسوب گردد بلكه موجب «حقی» است از جانب زن و موجب تكلیفی است به عهده مرد و اجتماع. آن علت، فزونی عدد زن بر مرد است.

اگر فرض كنیم در گذشته یا زمان حاضر عدد زنان آماده به ازدواج بر عدد مردان آماده به ازدواج فزونی دارد به طوری كه اگر تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد گروهی از زنان بی شوهر از تشكیل زندگی خانوادگی محروم می مانند، چندزنی به عنوان «حقی» از زنان محروم و «تكلیفی» به عهده مردان و زنان متأهل محسوب می شود.

حق تأهل از طبیعی ترین حقوق بشری است. هیچ بشری را از این حق به هیچ نامی و تحت هیچ عنوانی نمی توان محروم كرد. حق تأهل حقی است كه هر فرد بر اجتماع خود پیدا می كند. اجتماع نمی تواند كاری بكند كه نتیجتاً گروهی از این حق محروم بمانند.

همان طوری كه مثلًا حق كار، حق خوراك، حق مسكن، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی جزء حقوق اصلی و اوّلی بشر شمرده می شود و به هیچ وجه و هیچ عنوان نمی توان از او سلب كرد، حق تأهل نیز یك حق طبیعی است و نظر به اینكه در صورت فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان آماده به ازدواج، قانون انحصار ازدواج به تك همسری با این حق طبیعی منافی است، پس این قانون برخلاف حقوق طبیعی بشر است.

اینها مربوط به گذشته است. در زمان حاضر چه باید گفت؟ آیا علل «مجوز» تعدد زوجات و همچنین علتی كه تعدد زوجات را به عنوان «حق» زن رسمیت می دهد، در این زمان وجود دارد یا خیر؟ به فرضِ اینكه این علل وجود داشته باشد، از جنبه حق زن سابق چه باید گفت؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 326

حق زن در چندهمسری

علل شكست چندشوهری و رواج چندزنی را شرح دادیم. روشن كردیم كه در پیدایش چندزنی علل گوناگونی تأثیر داشته است. بعضی از آن علل از روحیه تحكّم و استبداد جنس مرد سرچشمه گرفته است و بعضی دیگر ناشی از تفاوت وضع طبیعی زن و مرد از لحاظ سنین استعداد تولید فرزند و قابلیت تعداد تولید فرزند بوده است و می توانسته «مجوزی» برای چندزنی مرد به شمار رود. اما علت خاصی همواره در طول تاریخ در كار بوده كه چندزنی را به عنوان «حقی» برای زن و «وظیفه ای» برای مرد ایجاب می كرده است. آن، فزونی نسبی عدد زنان آماده به ازدواج از عدد مردان آماده به ازدواج است.

ما برای اینكه از درازی سخن خودداری كنیم، از بحث در باره علتهایی كه ممكن است «مجوز» تعدد زوجات برای مرد محسوب شود خودداری می كنیم؛ سخن را محدود می كنیم به علتی كه اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات به صورت «حقی» برای طبقه نسوان در می آید.

برای اثبات این مدعا دو مقدمه باید روشن شود: یكی اینكه ثابت شود طبق آمار قطعی و مسلّم، عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد.

دیگر اینكه اگر چنین چیزی وجود پیدا كند، از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 327

می شود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان متأهل.

اما از نظر اول. خوشبختانه در دنیای امروز آمار نسبتاً صحیحی در این زمینه وجود دارد. همه كشورهای جهان در هر چند سال یك بار سرشماری می كنند. در این سرشماریها كه در كشورهای پیشرفته به صورت دقیقی صورت می گیرد، نه تنها عدد مجموع جنس ذكور و مجموع جنس اناث به دست می آید، بلكه نسبت عدد دو جنس در سنین مختلف به دست می آید. مثلًا روشن می گردد كه عدد پسران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است و عدد دختران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است، همچنین در سایر سنین عمر. سازمان ملل متحد در سالنامه های جمعیت شناسی خود همواره این آمار را منتشر می كند و ظاهراً تاكنون شانزده نشریه در این زمینه منتشر كرده است. آخرین نشریه مربوط است به سال 1964 كه در سال 1965 منتشر شده است.

البته قبلًا باید به این نكته توجه داشته باشیم كه برای مدعای ما كافی نیست كه بدانیم مجموع عدد جنس ذكور مردم یك كشور چقدر است و مجموع عدد اناث آنها چقدر. آنچه مفید و لازم است این است كه بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج چه نسبت است. غالباً نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج با نسبت مجموع جنس ذكور و جنس اناث متفاوت است، و این دو علت دارد: یكی اینكه دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است. به همین جهت معمولًا در قوانین جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران پایین تر است و عملًا در همه جهان اكثریت قریب به اتفاق ازدواجها میان مردان و زنانی صورت می گیرد كه مردان به طور متوسط پنج سال از زنان بزرگترند.

علت دیگر كه علت اساسی است و مهمتر است این است كه با اینكه موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احیاناً در بعضی كشورها موالید پسر بیشتر است، همواره به واسطه اینكه تلفات جنس ذكور از تلفات جنس اناث بیشتر است، در سنین ازدواج توازن بهم می خورد؛ گاهی به صورت فاحشی تفاوت پیدا می شود و عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج به مقیاس وسیعی فزونی می گیرد. ولهذا ممكن است مجموع عدد جنس ذكور یك كشور با عدد جنس اناث آن مساوی یا از آن بیشتر باشد، اما در طبقه آماده به ازدواج یعنی طبقه ای كه به سن قانونی ازدواج رسیده اند كار برعكس بوده باشد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 328

این مطلب از آماری كه در آخرین نشریه جمعیت شناسی سازمان ملل متحد مربوط به سال 1964 درج شده كاملًا روشن است. مثلًا در جمهوری كره طبق آمار این نشریه مجموع جمعیت 635/ 277/ 26 نفر است. از این مجموع 289/ 145/ 13 نفر از جنس ذكورند و 346/ 132/ 13 نفر از اناث؛ یعنی در مجموع جمعیت، عدد ذكور 12943 نفر بیش از اناث است. این نسبت در اطفال كمتر از یك ساله و اطفال از یك ساله تا چهارساله و از پنج ساله تا نه ساله و از دوازده ساله تا چهارده ساله و از پانزده ساله تا نوزده ساله همچنان محفوظ است.

آمار نشان می دهد كه در همه این سنین تعداد ذكور بیش از اناث است. اما از بیست ساله تا بیست و چهارساله این نسبت عوض می شود. مجموع عدد ذكور در این سنین 364/ 083/ 1 نفر است و مجموع اناث 051/ 110/ 1 نفر است. از این سنین به بالا كه سنین ازدواج قانونی زنان و مردان است هرچه بالا برویم عدد جنس اناث بیش از عدد جنس ذكور است.

تازه جمهوری كره وضع استثنایی دارد كه در مجموع جمعیت، عدد ذكور بیش از اناث است. اكثریت قریب به اتفاق كشورها نه تنها در سنین ازدواج عدد جنس اناث بیش از جنس ذكور است، در مجموع جمعیت نیز عدد اناث بیش از ذكور است. مثلًا در كشور جمهوری شوروی مجموع جمعیت 000/ 101/ 216 است و از این مجموع 000/ 840/ 97 از جنس ذكور و 000/ 261/ 118 از جنس اناث است و این تفاوت در سنین قبل از ازدواج و همچنین سنین ازدواج، یعنی از بیست ساله تا بیست و چهار ساله و از بیست و پنج ساله تا بیست و نه ساله و از سی ساله تا سی وچهار ساله و همچنین تا هشتاد ساله و هشتاد و چهار ساله، همچنان محفوظ است.

و همچنین است كشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان غربی، آلمان شرقی، چكسلواكی، لهستان، رومانی، مجارستان، امریكا، ژاپن و غیره. و البته در بعضی نقاط مانند برلن غربی و شرقی تفاوت عدد زن و مرد تفاوت فاحشی است.

در هندوستان حتی در سنین ازدواج عدد مرد بر عدد زن می چربد. فقط از سنین پنجاه به بالاست كه عدد زن بر عدد مرد فزونی می گیرد. ظاهراً علت نقصان زن در هند عادت قدیمی مردم خرافاتی آن سرزمین است كه زن شوهرمرده را از میان می برند.

سرشماری كه سال گذشته در ایران به عمل آمد نشان داد كه ایران از كشورهای استثنایی است كه در مجموع جمعیت، عدد ذكور بیش از عدد اناث است. مجموع

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 329

جمعیت ایران طبق این سرشماری 090/ 781/ 25 نفر است و از این مجموع 334/ 337/ 13 نفر از جنس ذكورند و 576/ 443/ 12 نفر از جنس اناث می باشند و مجموعاً عدد ذكور 578/ 893 بیش از عدد اناث است.

یادم هست كه در همان اوقات بعضی نویسندگان كه در باره تعدد زوجات بحث كرده بودند نوشته بودند ببینید برخلاف ادعای طرفداران تعدد زوجات عدد مرد در كشور ما بیش از عدد زن است، پس قانون تعدد زوجات باید لغو شود.

من همان وقت تعجب می كردم از این نویسندگان. اینها فكر نمی كنند كه اولًا قانون تعدد زوجات مخصوص ایران نیست و ثانیاً آنچه برای این موضوع مفید است این است كه بدانیم عدد مردان آماده به ازدواج با عدد زنان آماده به ازدواج برابر است یا از آن بیشتر است. اینكه در مجموع عدد، عده جنس ذكور بیش از جنس اناث باشد برای موضوع مورد نظر كافی نیست. دیدیم كه در جمهوری كره و بعضی كشورهای دیگر نیز در مجموع نفوس عدد جنس ذكور بیشتر است ولی در افراد آماده به ازدواج عدد جنس اناث بیشتر است. بگذریم از اینكه در كشورهایی مانند ایران چندان اعتمادی به این آمارها نیست. اگر تنها «ژست پسرزایی» زنان ایران را در نظر بگیریم كه حاضر نیستند حتی در جواب مأموران سرشماری خود را دخترزا معرفی كنند و به جای دختر پسر قلمداد می كنند، كافی است كه اعتماد ما را سلب كند. جریان عملی عرضه و تقاضا در كشور ما دلیل قاطعی است بر اینكه عدد زنان آماده به ازدواج در این كشور از عدد مردان بیشتر است، زیرا با اینكه تعدد زوجات در همه جای این كشور از شهرها و دهات و حتی میان ایلات معمول بوده و هست، هرگز كسی در این كشور تاكنون احساس كمبود زن نكرده و زن بازار سیاه پیدا نكرده است. بر عكس، همواره عرضه بر تقاضا می چربیده است. دختران یا زنان بیوه و جوانی كه اجباراً بدون شوهر می مانده اند از مردان مجرد بسی افزونتر بوده اند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 327 حق زن در چندهمسری ..... ص : 326

علاقه به كثرت فرزند و توسعه نفوس فامیل نیز به نوبه خود عامل دیگری بوده برای تعدد زوجات. یكی از جهاتی كه زن و مرد را در وضع متفاوتی قرار می دهد این است كه عدد فرزندانی كه یك زن می تواند تولید كند بسیار معدود و محدود است، خواه تك شوهر باشد یا چندشوهر، اما عدد فرزندانی كه مرد می تواند تولید كند بستگی دارد به تعداد زنانی كه در اختیار دارد. ممكن است یك مرد به تنهایی از صدها زن هزارها فرزند از نسل خود تولید كند.

در دنیای قدیم بر خلاف دنیای امروز عدد و عشیره عامل اجتماعی مهمی به شمار می رفته است. قبایل و طوایف از هر وسیله ای برای تكثیر عدد و جلوگیری از كاهش آن استفاده می كرده اند. یكی از افتخارات آن مردم افتخار به كثرت عدد افراد قبیله بوده است. بدیهی است كه تعدد زوجات یگانه وسیله تكثیر عدد بوده است.

فزونی عدد زنان بر مردان

آخرین عامل تعدد زوجات كه ضمناً مهمترین عوامل است، فزونی عدد زنان بر عدد مردان بوده است. موالید دختران از موالید پسران زیادتر نبوده و نیست. احیاناً اگر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 324

در برخی سرزمینها موالید دختر از موالید پسر بیشتر است، در بعضی سرزمینهای دیگر بر عكس است، موالید پسر از موالید دختر افزونتر است. چیزی كه همواره سبب می شود كه عدد زنان آماده ازدواج از عدد مردان آماده ازدواج بیشتر باشد این است كه تلفات مرد همیشه از تلفات زن بیشتر بوده و هست. كثرت تلفات مرد همواره سبب شده و می شود كه در صورت تك همسری، گروه فراوانی از زنان از داشتن شوهر قانونی و خانه و زندگی و فرزند مشروع محروم بمانند.

در اینكه در اجتماعات ابتدایی این طور بوده بحثی نیست. قبلًا از ویل دورانت نقل كردیم كه:

«در اجتماعات ابتدایی به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگی مرد در معرض خطر بود و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف می شدند. فزونی عده زنان بر مردان سبب می شد كه یا تعدد زوجات رواج پیدا كند و یا عده ای از زنان به حال عزوبت بسر برند.»

بررسی علل و عوامل

عللی را كه از لحاظ تاریخی می توان مبدأ و منشأ چندزنی فرض كرد همینهاست كه گفته شد. اما چنانكه ملاحظه شد بعضی از این علل در واقع علت نبوده و بی جهت در ردیف علل تعدد زوجات ذكر شده است، مانند آب و هوا. از این یك كه بگذریم به سه نوع علت بر می خوریم:

نوع اول: آن كه در روآوردن مرد به تعدد زوجات تأثیر داشته، بدون آنكه مجوزی برای مرد شمرده شود، فقط جنبه زور و ظلم و استبداد داشته است. علت اقتصادی كه قبلًا ذكر شد از این قبیل است. بدیهی است كه فروختن فرزند یكی از وحشیانه ترین و ظالمانه ترین كارهای بشری است و تعدد زوجاتی كه به خاطر این هدف وحشیانه و ظالمانه باشد مانند خود آن عمل نامشروع است.

نوع دوم آن علل از جنبه حقوقی قابل مطالعه است ومی تواند «مجوزی» برای مرد یا برای اجتماع شمرده شود، از قبیل نازا بودن زن یا یائسه شدن او و احتیاج مرد به فرزند یا نیازمندی قبیله یا كشور به كثرت نفوس. به طور كلی علل طبیعی كه زن و مرد را از لحاظ ارضاء جنسی و یا از لحاظ تولید فرزند در وضع نامساوی قرار می دهد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 325

می تواند از جنبه حقوقی «مجوز» تعدد زوجات محسوب شود.

اما در میان علل گذشته نوع سومی هست كه اگر فرض كنیم در دنیای گذشته وجود داشته و یا در دنیای امروز وجود دارد، بیش از آن است كه فقط «مجوز» تعدد زوجات برای مرد یا اجتماع محسوب گردد بلكه موجب «حقی» است از جانب زن و موجب تكلیفی است به عهده مرد و اجتماع. آن علت، فزونی عدد زن بر مرد است.

اگر فرض كنیم در گذشته یا زمان حاضر عدد زنان آماده به ازدواج بر عدد مردان آماده به ازدواج فزونی دارد به طوری كه اگر تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد گروهی از زنان بی شوهر از تشكیل زندگی خانوادگی محروم می مانند، چندزنی به عنوان «حقی» از زنان محروم و «تكلیفی» به عهده مردان و زنان متأهل محسوب می شود.

حق تأهل از طبیعی ترین حقوق بشری است. هیچ بشری را از این حق به هیچ نامی و تحت هیچ عنوانی نمی توان محروم كرد. حق تأهل حقی است كه هر فرد بر اجتماع خود پیدا می كند. اجتماع نمی تواند كاری بكند كه نتیجتاً گروهی از این حق محروم بمانند.

همان طوری كه مثلًا حق كار، حق خوراك، حق مسكن، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی جزء حقوق اصلی و اوّلی بشر شمرده می شود و به هیچ وجه و هیچ عنوان نمی توان از او سلب كرد، حق تأهل نیز یك حق طبیعی است و نظر به اینكه در صورت فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان آماده به ازدواج، قانون انحصار ازدواج به تك همسری با این حق طبیعی منافی است، پس این قانون برخلاف حقوق طبیعی بشر است.

اینها مربوط به گذشته است. در زمان حاضر چه باید گفت؟ آیا علل «مجوز» تعدد زوجات و همچنین علتی كه تعدد زوجات را به عنوان «حق» زن رسمیت می دهد، در این زمان وجود دارد یا خیر؟ به فرضِ اینكه این علل وجود داشته باشد، از جنبه حق زن سابق چه باید گفت؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 326

حق زن در چندهمسری

علل شكست چندشوهری و رواج چندزنی را شرح دادیم. روشن كردیم كه در پیدایش چندزنی علل گوناگونی تأثیر داشته است. بعضی از آن علل از روحیه تحكّم و استبداد جنس مرد سرچشمه گرفته است و بعضی دیگر ناشی از تفاوت وضع طبیعی زن و مرد از لحاظ سنین استعداد تولید فرزند و قابلیت تعداد تولید فرزند بوده است و می توانسته «مجوزی» برای چندزنی مرد به شمار رود. اما علت خاصی همواره در طول تاریخ در كار بوده كه چندزنی را به عنوان «حقی» برای زن و «وظیفه ای» برای مرد ایجاب می كرده است. آن، فزونی نسبی عدد زنان آماده به ازدواج از عدد مردان آماده به ازدواج است.

ما برای اینكه از درازی سخن خودداری كنیم، از بحث در باره علتهایی كه ممكن است «مجوز» تعدد زوجات برای مرد محسوب شود خودداری می كنیم؛ سخن را محدود می كنیم به علتی كه اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات به صورت «حقی» برای طبقه نسوان در می آید.

برای اثبات این مدعا دو مقدمه باید روشن شود: یكی اینكه ثابت شود طبق آمار قطعی و مسلّم، عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد.

دیگر اینكه اگر چنین چیزی وجود پیدا كند، از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 327

می شود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان متأهل.

اما از نظر اول. خوشبختانه در دنیای امروز آمار نسبتاً صحیحی در این زمینه وجود دارد. همه كشورهای جهان در هر چند سال یك بار سرشماری می كنند. در این سرشماریها كه در كشورهای پیشرفته به صورت دقیقی صورت می گیرد، نه تنها عدد مجموع جنس ذكور و مجموع جنس اناث به دست می آید، بلكه نسبت عدد دو جنس در سنین مختلف به دست می آید. مثلًا روشن می گردد كه عدد پسران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است و عدد دختران از بیست ساله تا بیست و چهار ساله چقدر است، همچنین در سایر سنین عمر. سازمان ملل متحد در سالنامه های جمعیت شناسی خود همواره این آمار را منتشر می كند و ظاهراً تاكنون شانزده نشریه در این زمینه منتشر كرده است. آخرین نشریه مربوط است به سال 1964 كه در سال 1965 منتشر شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 331 علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان ..... ص : 330

البته قبلًا باید به این نكته توجه داشته باشیم كه برای مدعای ما كافی نیست كه بدانیم مجموع عدد جنس ذكور مردم یك كشور چقدر است و مجموع عدد اناث آنها چقدر. آنچه مفید و لازم است این است كه بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج چه نسبت است. غالباً نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج با نسبت مجموع جنس ذكور و جنس اناث متفاوت است، و این دو علت دارد: یكی اینكه دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است. به همین جهت معمولًا در قوانین جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران پایین تر است و عملًا در همه جهان اكثریت قریب به اتفاق ازدواجها میان مردان و زنانی صورت می گیرد كه مردان به طور متوسط پنج سال از زنان بزرگترند.

علت دیگر كه علت اساسی است و مهمتر است این است كه با اینكه موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احیاناً در بعضی كشورها موالید پسر بیشتر است، همواره به واسطه اینكه تلفات جنس ذكور از تلفات جنس اناث بیشتر است، در سنین ازدواج توازن بهم می خورد؛ گاهی به صورت فاحشی تفاوت پیدا می شود و عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج به مقیاس وسیعی فزونی می گیرد. ولهذا ممكن است مجموع عدد جنس ذكور یك كشور با عدد جنس اناث آن مساوی یا از آن بیشتر باشد، اما در طبقه آماده به ازدواج یعنی طبقه ای كه به سن قانونی ازدواج رسیده اند كار برعكس بوده باشد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 328

این مطلب از آماری كه در آخرین نشریه جمعیت شناسی سازمان ملل متحد مربوط به سال 1964 درج شده كاملًا روشن است. مثلًا در جمهوری كره طبق آمار این نشریه مجموع جمعیت 635/ 277/ 26 نفر است. از این مجموع 289/ 145/ 13 نفر از جنس ذكورند و 346/ 132/ 13 نفر از اناث؛ یعنی در مجموع جمعیت، عدد ذكور 12943 نفر بیش از اناث است. این نسبت در اطفال كمتر از یك ساله و اطفال از یك ساله تا چهارساله و از پنج ساله تا نه ساله و از دوازده ساله تا چهارده ساله و از پانزده ساله تا نوزده ساله همچنان محفوظ است.

آمار نشان می دهد كه در همه این سنین تعداد ذكور بیش از اناث است. اما از بیست ساله تا بیست و چهارساله این نسبت عوض می شود. مجموع عدد ذكور در این سنین 364/ 083/ 1 نفر است و مجموع اناث 051/ 110/ 1 نفر است. از این سنین به بالا كه سنین ازدواج قانونی زنان و مردان است هرچه بالا برویم عدد جنس اناث بیش از عدد جنس ذكور است.

تازه جمهوری كره وضع استثنایی دارد كه در مجموع جمعیت، عدد ذكور بیش از اناث است. اكثریت قریب به اتفاق كشورها نه تنها در سنین ازدواج عدد جنس اناث بیش از جنس ذكور است، در مجموع جمعیت نیز عدد اناث بیش از ذكور است. مثلًا در كشور جمهوری شوروی مجموع جمعیت 000/ 101/ 216 است و از این مجموع 000/ 840/ 97 از جنس ذكور و 000/ 261/ 118 از جنس اناث است و این تفاوت در سنین قبل از ازدواج و همچنین سنین ازدواج، یعنی از بیست ساله تا بیست و چهار ساله و از بیست و پنج ساله تا بیست و نه ساله و از سی ساله تا سی وچهار ساله و همچنین تا هشتاد ساله و هشتاد و چهار ساله، همچنان محفوظ است.

و همچنین است كشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان غربی، آلمان شرقی، چكسلواكی، لهستان، رومانی، مجارستان، امریكا، ژاپن و غیره. و البته در بعضی نقاط مانند برلن غربی و شرقی تفاوت عدد زن و مرد تفاوت فاحشی است.

در هندوستان حتی در سنین ازدواج عدد مرد بر عدد زن می چربد. فقط از سنین پنجاه به بالاست كه عدد زن بر عدد مرد فزونی می گیرد. ظاهراً علت نقصان زن در هند عادت قدیمی مردم خرافاتی آن سرزمین است كه زن شوهرمرده را از میان می برند.

سرشماری كه سال گذشته در ایران به عمل آمد نشان داد كه ایران از كشورهای استثنایی است كه در مجموع جمعیت، عدد ذكور بیش از عدد اناث است. مجموع

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 329

جمعیت ایران طبق این سرشماری 090/ 781/ 25 نفر است و از این مجموع 334/ 337/ 13 نفر از جنس ذكورند و 576/ 443/ 12 نفر از جنس اناث می باشند و مجموعاً عدد ذكور 578/ 893 بیش از عدد اناث است.

یادم هست كه در همان اوقات بعضی نویسندگان كه در باره تعدد زوجات بحث كرده بودند نوشته بودند ببینید برخلاف ادعای طرفداران تعدد زوجات عدد مرد در كشور ما بیش از عدد زن است، پس قانون تعدد زوجات باید لغو شود.

من همان وقت تعجب می كردم از این نویسندگان. اینها فكر نمی كنند كه اولًا قانون تعدد زوجات مخصوص ایران نیست و ثانیاً آنچه برای این موضوع مفید است این است كه بدانیم عدد مردان آماده به ازدواج با عدد زنان آماده به ازدواج برابر است یا از آن بیشتر است. اینكه در مجموع عدد، عده جنس ذكور بیش از جنس اناث باشد برای موضوع مورد نظر كافی نیست. دیدیم كه در جمهوری كره و بعضی كشورهای دیگر نیز در مجموع نفوس عدد جنس ذكور بیشتر است ولی در افراد آماده به ازدواج عدد جنس اناث بیشتر است. بگذریم از اینكه در كشورهایی مانند ایران چندان اعتمادی به این آمارها نیست. اگر تنها «ژست پسرزایی» زنان ایران را در نظر بگیریم كه حاضر نیستند حتی در جواب مأموران سرشماری خود را دخترزا معرفی كنند و به جای دختر پسر قلمداد می كنند، كافی است كه اعتماد ما را سلب كند. جریان عملی عرضه و تقاضا در كشور ما دلیل قاطعی است بر اینكه عدد زنان آماده به ازدواج در این كشور از عدد مردان بیشتر است، زیرا با اینكه تعدد زوجات در همه جای این كشور از شهرها و دهات و حتی میان ایلات معمول بوده و هست، هرگز كسی در این كشور تاكنون احساس كمبود زن نكرده و زن بازار سیاه پیدا نكرده است. بر عكس، همواره عرضه بر تقاضا می چربیده است. دختران یا زنان بیوه و جوانی كه اجباراً بدون شوهر می مانده اند از مردان مجرد بسی افزونتر بوده اند.

هیچ وقت یك مرد، هر اندازه فقیر و بدقیافه بوده، اگر زن می خواسته بدون زن نمی مانده است، در صورتی كه زنانی كه اجباراً بدون شوهر مانده اند زیاد بوده اند.

این جریان مشهود و محسوس بیش از هر آماری قاطعیت دارد.

اشلی مونتاگو در كتاب زن جنس برتر ضمن اینكه بیهوده می كوشد میل زن را به تجمل و زینت ناشی از عوامل اجتماعی بداند، به این حقیقت اعتراف می كند و می گوید: در سراسر عالم پیوسته میزان زنان آماده ازدواج بر مردان فزونی دارد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 330

آمارگیری سال 1950 نشان داد كه زنان آماده ازدواج آمریكا به اندازه یك میلیون و چهارصد و سی هزار تن بر مردان افزایش دارد (مجله زن روز، شماره 69، صفحه 71).

برتراند راسل در كتاب زناشویی و اخلاق فصل مربوط به نفوس، صفحه 115 می گوید:

«در انگلستان كنونی بیش از دو میلیون زن زائد بر مردان وجود دارد كه بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این برای ایشان محرومیت بزرگی است.».

در چند سال پیش در روزنامه های ایران خواندیم كه زنان مجرد آلمان كه پس از تلفات عظیم آلمان در جنگ دوم جهانی از داشتن شوهر قانونی و كانون خانوادگی محروم مانده اند، رسماً از دولت آلمان تقاضا كردند كه قانون تك همسری را لغو كند و اجازه تعدد زوجات بدهد. دولت آلمان ضمن یك درخواست رسمی از دانشگاه اسلامی الازهر فرمول این كار را خواست و البته بعد هم اطلاع حاصل كردیم كه كلیسا سخت با این تقاضا مخالفت كرد. كلیسا محروم ماندن زنان را و در واقع شیوع فحشاء را بر تعدد زوجات، صرفاً به خاطر اینكه یك فرمول شرقی و اسلامی است، ترجیح داد.

علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان

علت این امر چیست؟ چرا با اینكه موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست، عدد زنان آماده ازدواج از مردان بیشتر است؟.

علت این امر واضح است: تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است. این تلفات معمولًا در سنینی واقع می شود كه مرد باید سرپرست خانواده ای باشد. اگر اندكی به مرگهایی كه در اثر حوادث پیش می آید توجه كنیم از جنگها، غرق شدن ها، سقوطها، زیرآوار ماندن ها، تصادفها و غیر اینها، خواهیم دید همه این حوادث و تلفات متوجه جنس مرد است. ندرتاً زنی در میان اینها دیده می شود. چه در مبارزه انسان با انسان، چه در مبارزه انسان با طبیعت، تلفات متوجه مرد می شود.

اگر تنها جنگها را در نظر بگیریم كه از اول تاریخ بشریت روزی نبوده كه در چند

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 331

نقطه جهان جنگ نباشد و تلفاتی بر مردان وارد نیاورد، كافی است كه بدانیم چرا توازن زن و مرد در سنین ازدواج بهم می خورد. میزان تلفات جنگ در عصر صنعت صدها برابر عصرهای شكار و كشاورزی است. تلفاتی كه در دو جنگ اخیر جهانی بر جنس مرد وارد شد- كه ظاهراً در حدود هفتاد میلیون نفر بوده است- مساوی است با تلفاتی كه سابقاً در چند قرن از راه جنگ بر بشر وارد می شد. شما اگر تنها تلفاتی را كه در چند سال اخیر در جنگهای منطقه ای خاور دور و خاور میانه و آفریقا وارد آمده و هنوز هم در جریان است در نظر بگیرید، مدعای ما را تصدیق خواهید كرد.

ویل دورانت می گوید:

«در زوال این عادت (تعدد زوجات) عواملی چند دخالت كرده است.

زندگانی كشاورزی كه حالت ثباتی دارد سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقلیل داد و مخاطرات كمتر شد و به همین جهت عده مرد و زن تقریباً مساوی یكدیگر شد.».

این سخن از ویل دورانت خیلی عجیب است. اگر تلفات مرد منحصر بود به تلفاتی كه در مبارزه با طبیعت متحمل می شود، البته میان دوره شكار و دوره كشاورزی از این جهت تفاوت است؛ در صورتی كه عمده تلفات جنس مرد از راه جنگ است كه در دوره كشاورزی از دوره شكار كمتر نبوده است، و دیگر از این راه است كه مرد همواره زن را تحت حمایت خود گرفته و كارهای سخت و خطرناك را كه خطر مرگ داشته خود به عهده می گرفته است؛ و لهذا این عدم توازن در دوره كشاورزی نیز مانند دوره شكار وجود داشته است.

ویل دورانت از دوره ماشینی و صنعتی نام نمی برد و حال آنكه در این دوره است كه تلفات مرد بیداد می كند و توازن را به صورت فاحشی برهم می زند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 335 نظریه راسل ..... ص : 334

مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها

چیز دیگری كه سبب می شود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر باشد، موضوعی است كه اخیراً در پرتو پیشرفت علوم كشف شده است و آن اینكه مقاومت مرد در برابر بیماریها از مقاومت زن كمتر است و در نتیجه تلفات مرد به واسطه بیماریها از تلفات زن بیشتر است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 332

در دی ماه 1335 روزنامه اطلاعات نوشت:

«اداره آمار فرانسه اطلاع می دهد كه با اینكه در فرانسه عدد مولود پسر از دختر بیشتر است و به ازای هر صد دختر صدوپنج پسر متولد می شود، معذلك عدد زنان یك میلیون و هفتصد و شصت و پنج هزار نفر از مردان بیشتر است و آنها علت این تفاوت را مقاومت جنس زن در مقابل بیماری ذكر كرده اند.».

در مجله سخن، سال ششم، شماره یازدهم مقاله ای تحت عنوان «زن در سیاست و اجتماع» از مجله ماهانه و مصور یونسكو به وسیله دكتر زهرا خانلری ترجمه شد.

در آن مقاله از اشلی مونتاگو نقل شد كه:

«طبیعت زن از نظر علمی بر طبیعت مرد تفوق دارد. كروموزوم X مربوط به جنس ماده از كروموزوم Y مربوط به جنس نر قویتر است. لهذا عمر زن از عمر مرد درازتر است، حد متوسط عمر زن از مرد بیشتر است، زن عموماً از مرد سالمتر است، مقاومتش در برابر بسیاری از امراض از مرد بیشتر است، اغلب زودتر معالجه می شود. در برابر یك زن الكن پنج مرد الكن یافت می شود. در برابر یك زن كوررنگ شانزده مرد كوررنگ یافت می شود. استعداد نزف الدم تقریباً منحصر به جنس مرد است. زن در برابر حوادث بیش از مرد قوه مقاومت دارد. همه جا در جریان جنگ اخیر محقق شده است كه در اوضاع مشابه، زن بسیار بهتر از مرد توانسته مشقت محاصره (زندان) اردوگاه زندانیان را تحمل كند ... تقریباً در همه كشورها تعداد انتحار در مردها سه برابر زنهاست.».

نظریه اشلی مونتاگو راجع به مقاومت بیشتر جنس زن در برابر بیماری، بعدها ضمن كتاب زن جنس برتر به وسیله آقای حسام الدین امامی ترجمه شد و در شماره 70 مجله زن روز چاپ شد.

قدرت بیشتر مقاومت زن در برابر بیماری سبب می شود كه فرضاً روزی مرد قدرت پیدا كند و انتقام خود را از جنس زن بگیرد و پای او را به كارهای سخت و خطرناك كه منجر به مرگ و میر می شود بكشد، مخصوصاً او را به میدان جنگ برده تن

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 333

ظریف او را هدف توپ و مسلسل و بمب قرار داده مزه این كارها را به او بچشاند، باز هم به واسطه مقاومت بیشتر زن در مقابل بیماری توازن عدد جنس زن و جنس مرد محفوظ نخواهد ماند.

اینها همه راجع به مقدمه اول، یعنی فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج. پس معلوم شد واقعاً چنین حقیقتی وجود دارد و معلوم شد علت آن چیست و آن علت یا علتها از اول تاریخ بشر تا این ساعت وجود داشته و دارد.

حق زن در چندهمسری

اما مقدمه دوم، یعنی اینكه فزونی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آماده ازدواج برای طبقه زن تولید «حق» می كند و برای مردان و زنان متأهل ایجاد «وظیفه».

در اینكه حق تأهل از طبیعی ترین و اصیل ترین حقوق بشری است جای سخن نیست. هر كسی (اعم از زن یا مرد) حق دارد زندگی خانوادگی داشته باشد، از داشتن زن یا شوهر و فرزند بهره مند باشد؛ همان طوری كه حق دارد كار كند، مسكن داشته باشد، از تعلیم و تربیت بهره مند شود، از بهداشت استفاده كند، امنیت و آزادی داشته باشد. اجتماع نه تنها نباید مانعی در راه استیفای این حقوق ایجاد كند، بلكه باید وسیله تأمین این حقوق را فراهم سازد.

از نظر ما یك نقیصه بزرگ در اعلامیه جهانی حقوق بشر این است كه به حق «تأهل» توجهی نكرده است. این اعلامیه از حقوقی مانند حق آزادی و امنیت، حق رجوع مؤثر به محاكم ملی، حق تابعیت و ترك تابعیت، حق آزادی ازدواج با اهل هر نژاد و مذهب، حق مالكیت، حق تشكیل اتحادیه، حق استراحت و فراغت، حق آموزش و پرورش یاد می كند اما از حق تأهل یعنی حق داشتن یك كانون خانوادگی قانونی نامی به میان نمی آورد. این حق مخصوصاً از ناحیه زن بیشتر اهمیت دارد، زیرا زن بیش از مرد به داشتن كانون خانوادگی نیازمند است. در مقاله 27 گفتیم ازدواج برای مرد از جنبه مادی اهمیت دارد و برای زن از جنبه های معنوی و عاطفی. مرد اگر خانواده را از دست بدهد، با فحشاء و رفیقه بازی لااقل نیمی از احتیاجات خود را برمی آورد، اما اهمیت خانواده برای زن بیش از اینهاست.

زن اگر محیط خانوادگی را از دست بدهد، با فحشاء و رفیق بازی نمی تواند به هیچ وجه احتیاجات مادی و معنوی خود را- ولو به حداقل- تأمین كند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 334

حق تأهل برای یك مرد یعنی حق اشباع غریزه، حق همسر و شریك و همدل داشتن، حق فرزند قانونی داشتن. اما حق تأهل برای یك زن علاوه بر همه اینها یعنی حق حامی و سرپرست داشتن، حق پشتوانه عواطف داشتن.

اكنون پس از اثبات دو مقاله بالا:

1. فزونی نسبی عدد زنان بر عدد مردان.

2. حق تأهل یك حق طبیعی بشری است.

نتیجه این است: اگر تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملًا گروه زیادی از زنان از حق طبیعی انسانی خود (حق تأهل) محروم می مانند. تنها با قانون تجویز تعدد زوجات است- البته با شرایط خاصی كه دارد- كه این حق طبیعی احیاء می گردد.

بر عهده زنان روشن بین مسلمان است كه شخصیت واقعی خود را باز یابند و به نام حمایت از حقوق حقه زن، به نام حمایت از اخلاق، به نام حمایت از نسل بشر، به نام یكی از طبیعی ترین حقوق بشر، به كمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل پیشنهاد كنند كه تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی كه اسلام گفته، به عنوان حقی از حقوق بشر به رسمیت بشناسد و از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن و به اخلاق بنمایند. صرف اینكه یك فرمول از جانب شرق آمده و غرب باید از شرق پیروی كند، گناه محسوب نمی شود.

نظریه راسل

برتراند راسل- چنانكه قبلًا اشاره كردیم- به این نكته توجه دارد كه اگر تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد مستلزم محرومیت گروه زیادی از زنان می شود. لهذا راه حلی پیشنهاد می كند. اما چه راه حلی؟! خیلی ساده، پیشنهاد می كند كه به این زنان اجازه داده شود برای اینكه از داشتن فرزند محروم نمانند با شكار كردن مردان، فرزندان بی پدر به وجود آورند، و نظر به اینكه زن در حالی كه فرزند در رحم یا دامن دارد احتیاج به كمك مادی دارد و معمولًا پدر به نام نفقه به او كمك می كند، دولت از این جهت جانشین پدر شود و به این گونه زنان كمك اقتصادی كند.

راسل پس از اینكه می گوید:

«در انگلستان كنونی بیش از دومیلیون زن زائد بر مردان وجود دارد و بنا بر عرف

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 335

(عرف تك همسری) باید همواره عقیم بمانند و این برای آنها محرومیت بزرگی است.».

می گوید:

«وحدت ازدواج كامل (تك همسری) مبتنی بر فرض تساوی تقریبی زنان و مردان است. جایی كه تساوی وجود ندارد قساوت زیادی در باره كسانی می شود كه به حكم قانون ریاضی باید مجرد بمانند. حال اگر مایل به ازدیاد نفوس باشیم این قساوت، گذشته از نظر خصوصی از لحاظ عمومی نیز مجاز نخواهد بود.».

این است راه حلی كه یك فیلسوف قرن بیستم برای این مسأله اجتماعی پیشنهاد می كند، و آن بود راه حلی كه اسلام پیشنهاد كرده است. اسلام می گوید: این مشكل را به این صورت حل كنید كه یك نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی بیش از یك زن را تكفل كند، زن دوم را همسر قانونی و شرعی خود قرار دهد، میان او و همسر اولش و همچنین میان فرزندان این زن و فرزندان همسر اولش هیچ گونه تبعیض و تفاوتی قائل نشود، زن اول تحت عنوان یك وظیفه اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد و فداكاری كند و این نوع اشتراك و سوسیالیزم را كه ضروری ترین انواع سوسیالیزم است بپذیرد. اما این فیلسوف قرن بیستم می گوید: زنان محروم شوهران زنان دیگر را بدزدند، بچه های بی پدری كه از این راه به وجود می آیند دولت تكفل كند. از نظر این فیلسوف قرن بیستم احتیاج زن به تأهل فقط از سه ناحیه است: یكی از ناحیه جنسی كه با زرنگی و دلربایی زن به خوبی تأمین می شود، دیگر از ناحیه فرزند كه آن هم با دزدی تأمین می گردد، سوم از ناحیه اقتصادی كه به وسیله دولت باید تأمین شود. از نظر این فیلسوف چیزی كه اهمیت ندارد یكی این است كه زن احتیاج دارد به عواطف صمیمانه شوهر؛ احتیاج دارد به اینكه مردی او را زیر بال حمایت خود بگیرد و تماس با او تنها از ناحیه احتیاج جنسی نباشد. موضوع دیگری كه از نظر این فیلسوف اهمیت ندارد وضع پریشان وناراحت كننده كودكی است كه از این راه به دنیا می آید. هر كودكی، بلكه هر انسانی نیاز دارد به پدر شناخته شده و مادر شناخته شده. هر كودكی نیاز دارد به عواطف صمیمانه پدر و مادر. تجربه نشان داده

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 343 چهره واقعی بحث ..... ص : 342

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 336

است مادری كه فرزندش پدر مشخصی ندارد و قلبش از منبع عواطف پدر آن فرزند سیراب نمی شود كمتر نسبت به فرزندش مهر می ورزد. این كسر محبتها را از كجا باید تأمین كرد؟ آیا دولت می تواند تأمین كند؟.

آقای راسل متأسف است كه اگر پیشنهاد او قانونی نشود گروه زیادی از زنان مجرد عقیم می مانند. اما خود آقای راسل بهتر می داند كه زنان مجرد انگلستان شكیبایی انتظار چنین قانونی را ندارند؛ عملًا از پیش خود مشكل تجرد و فرزند بی پدر را حل كرده اند.

از هر ده انگلیسی ...

در اطلاعات 25/ 9/ 38 تحت عنوان «از هر ده انگلیسی یكی حرامزاده است» چنین نوشته بود:

«لندن، رویتر، 16 دسامبر، خبرگزاری فرانسه. در گزارشی كه دكتر ژ. آ.

اسكات، مأمور پزشكی شهرداری لندن تهیه كرده است خاطرنشان شده:

سال گذشته در لندن از هر ده كودكی كه به دنیا آمدند یكی غیر مشروع بوده است. دكتر اسكات تأكید كرده است كه تولدهای غیر قانونی در حال افزایش دائمی است و از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 نفر در سال بعدی افزایش یافته است.».

ملت انگلستان بدون اینكه انتظار قانونی شدن پیشنهاد آقای راسل را بكشد خودش مشكل را حل كرد.

تعدد زوجات، ممنوع و همجنس بازی رواست!؟

اما دولت انگلستان درست برخلاف نظر آقای راسل عمل كرد؛ به جای اینكه تكلیف زنان مجرد را روشن كند و حقی برای آنها در وجود مردان قرار دهد، كاری كرد كه زنان بیش از پیش از وجود مردان محروم گردند. در هفته گذشته قانون «همجنس بازی» را به تصویب نهایی رسانید. در تاریخ 14/ 4/ 46 روزنامه اطلاعات خبر داد:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 337

«لندن. مجلس عوام بریتانیا پس از یك بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب كرد و متن لایحه را برای تصویب نهایی به مجلس اعیان فرستاد.».

در ده روز بعد یعنی در 24/ 4/ 46 نوشت:

«مجلس لردهای انگلیس قانون «همجنس بازی» را در شور دوم تصویب كرد. این قانون كه قبلًا به تصویب مجلس عوام انگلیس رسیده به زودی از طرف الیزابت دوم ملكه بریتانیا توشیح خواهد شد.».

در حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است اما همجنس بازی رواست.

از نظر این مردم اگر یك مرد برای زن خود «هوویی» از جنس زن بیاورد جایز نیست، یك عمل غیر انسانی كرده است، اما اگر «هوویی» از جنس مرد بیاورد، عمل شرافتمندانه و انسانی و متناسب با مقتضیات قرن بیستم انجام داده است. به عبارت دیگر به فتوای اهل حل و عقد انگلستان اگر «هووی» زن ریش و سبیل داشته باشد چندهمسری اشكال ندارد! اینكه می گویند دنیای غرب مسائل جنسی و خانوادگی را حل كرده و ما باید از راه حل های آنها استفاده كنیم، به این نحو حل كرده كه دانستید.

اینها برای من چندان مایه تعجب نیست. راهی كه غرب در مسائل مربوط به امور جنسی و امور خانوادگی پیش گرفته، به نتایجی جز این نتایج نمی رسد؛ اگر به نتایجی غیر اینها برسد تعجب دارد.

آنچه مایه تعجب و تأسف من است این است كه مردم ما چرا منطق خود را از دست داده اند؟! چرا جوانان و تحصیل كرده های امروز ما كمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند؟! چرا شخصیت خود را باخته اند؟! چرا اگر گوهری در دست داشته باشند و مردم آن سوی جهان بگویند این گردوست، باور می كنند و دور می اندازند، و اما اگر گردویی در دست اجنبی ببینند و به آنها گفته شود این گوهر است، باور كرده شیفته اش می گردند؟!

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 338

آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟

حتماً تعجب خواهید كرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعی غرب بر این است كه مرد چندهمسری آفریده شده، تك همسری بر خلاف طبیعت اوست.

ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن كه شرحی در باره آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی می دهد، می گوید:

«بی شك بسیاری از آن، نتیجه علاقه «اصلاح ناپذیری» است كه به تنوع داریم و طبیعت به یك زن بسنده نمی كند.».

هم او می گوید:

«مرد ذاتاً طبیعت چندهمسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی، میزان مناسبی از فقر و كار سخت و نظارت دائمی زوجه می تواند تك همسری را به او تحمیل كند.»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 339

در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان «آیا مرد طبیعتاً خیانتكار است؟» نوشته است:

«پروفسور اشمید آلمانی گفته است: ... در طول تاریخ، مرد همیشه خیانتكار بوده و زن دنباله رو خیانت. حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفیقه عوض می كردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان خیانت می ورزیدند. رابرت كینزی، محقق معروف امریكایی در گزارشش- كه به كینزی راپورت مشهور شده- نوشته است: مردان و زنان امریكایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند ... كینزی در قسمت دیگر گزارشش آورده است: «زن برخلاف مرد از تنوع جویی در عشق و لذت بیزار است. به همین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمی آورد. ولی مرد تنوع جویی را نوعی ماجراجویی تلقی می كند، آسان از راه بدر می رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی. تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است كه فرصتی برای درك لذت جسمی پیش نیامده است. روزی پزشك مشهوری به من گفت: «پولیگام» بودن مرد (تنوع دوستی و تعددخواهی) و «منو گام» بودن زن (انحصارخواهی و یكه شناسی) یك امر بدیهی است، زیرا در مرد میلیونها سلول «اسپرم» تولید می شود در حالی كه زن در دوران آمادگی جز یك تخم از تخمدان تولید نمی كند. صرف نظر از فرضیه كینزی، بد نیست از خودمان بپرسیم:

آیا وفادار بودن برای مرد مشكل است؟.

هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است: وفادار بودن برای مرد مشكل نیست بلكه غیرممكن است. یك زن برای یك مرد آفریده شده است و یك مرد برای زندگی و همه زنها. مرد اگر به تاریكی می پرد و به زنش خیانت می كند تقصیر خودش نیست، تقصیر خلقت و طبیعت است كه همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.».

در شماره 120 همین مجله تحت عنوان «عشق و ازدواج به سبك فرانسوی» چنین می نویسد:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 340

«زن و شوهر فرانسوی مسأله بی وفایی را بین خودشان حل كرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شده اند. اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نكند پرش به تاریكی اش بی اهمیت است. آیا اصولًا یك مرد بعد از دو سال زندگی زناشویی می تواند وفادار بماند؟ به طور یقین نه، زیرا این خلاف طبیعتش است. اما در مورد زنان تا اندازه ای تفاوت می كند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند. در فرانسه اگر شوهری مرتكب خیانت شود زنش احساس نارضایی نمی كند یا عصبانی نمی شود، زیرا به خودش دلداری می دهد: او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را، روح و احساساتش مال من است.».

در چند سال پیش نظریه یك پروفسور زیست شناس به نام دكتر راسل لی در همین زمینه در روزنامه كیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود. به عقیده دكتر راسل لی قناعت مرد به یك زن خیانت به نسل است، نه از نظر كمیت بلكه از نظر كیفیت؛ زیرا بسنده كردن مرد به یك زن نسل او را ضعیف می كند. نسل در چندهمسری قوی و نیرومند می گردد.

به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست. الهام بخش این مفكران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد.

البته ما مدعی نیستیم كه زن و مرد از لحاظ زیست شناسی و روانشناسی وضع مشابهی دارند. برعكس، معتقدیم زیست شناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است، و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یكنواختی حقوق آنها قرار داد. از نظر روحیه تك همسری نیز قطعاً زن و مرد روحیه های متفاوتی دارند. زن طبعاً تك شوهر است؛ چندشوهری بر ضد روحیه اوست. نوع تمنیات زن از شوهر با چندشوهری سازگار نیست. اما مرد طبعاً تك همسر نیست، به این معنی كه چندزنی برضد روحیه او نیست. چندزنی با نوع تمنیاتی كه مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.

اما ما با آن عقیده كه روحیه مرد با تك همسری ناسازگار است مخالفیم. ما منكر این نظر هستیم كه می گوید علاقه مرد به تنوع «اصلاح ناپذیر» است. ما با این عقیده مخالفیم كه وفاداری برای مرد غیرممكن است و یك زن برای یك مرد آفریده شده و یك مرد برای همه زنها.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 341

به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهای اجتماعی در مرد به وجود می آورد نه خلقت و طبیعت. مسؤول خیانت مرد خلقت نیست، محیط اجتماعی است. عوامل خیانت را محیطی به وجود می آورد كه از یك طرف زن را تشویق می كند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به كار ببرد، هزارویك نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد؛ و از طرف دیگر به بهانه اینكه یگانه صورت قانونی ازدواج تك همسری است، صدها هزار بلكه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم می كند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع می سازد.

در مشرق اسلامی پیش از آن كه آداب و رسوم غربی رایج گردد 90 درصد مردان، تك همسر واقعی بودند؛ نه بیش از یك زن شرعی داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی كلمه بر اكثریت قریب به اتفاق خانواده های اسلامی حكمفرما بود.

چندهمسری، عامل نجات تك همسری

تعجب می كنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات تك همسری بود. بلی، مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تك همسری است، به این معنی كه در شرایطی كه موجبات تعدد زوجات پیدا می شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی می گیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی كه واجد شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چندهمسری داده نشود، رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه تك همسری واقعی را می خشكاند.

در مشرق اسلامی از طرفی تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر اینهمه مهیّجات و محركات اغواكننده نبود. لهذا تك همسری واقعی بر اكثریت خانواده ها حكمفرما بود و كار معشوقه بازی مردان به آنجا نكشید كه كم كم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چندهمسری است و تك همسری برای مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.

ممكن است بپرسید: بنا به عقیده این دانشمندان- كه از نظر قانون طبیعت، مرد را چندهمسری می دانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محكوم می كنند- تكلیف مرد در میان این دو قانون چه می شود؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 342

تكلیف مرد در مكتب این آقایان واضح است: مرد باید قانوناً تك همسر باشد و عملًا چندهمسر؛ یك زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هرچه دلش می خواهد مانعی ندارد. به عقیده این آقایان رفیقه گیری و معشوقه بازی حق طبیعی و مسلّم و مشروع مرد است! و بسنده كردن مرد در همه عمر به یك زن نوعی «نامردی» است.

چهره واقعی بحث

گمان می كنم وقت آن رسیده است كه خواننده محترم درك كند كه مسأله ای كه از لحاظ چندهمسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست. مسأله این نیست كه آیا تك همسری بهتر است یا چندهمسری. در اینكه تك همسری بهتر است تردیدی نیست. تك همسری یعنی اختصاص خانوادگی، یعنی اینكه جسم و روح هر یك از زوجین از آنِ یكدیگر باشد. بدیهی است كه روح زندگی زناشویی كه وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و كاملتر پیدا می شود. آن دو راهی كه بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست كه از میان تك همسری و چندهمسری كدامیك را انتخاب كند. مسأله ای كه از این لحاظ برای بشر مطرح است این است كه به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصاً فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تك همسری مطلق عملًا در خطر افتاده است. تك همسری مطلق كه شامل تمام خانواده ها بشود افسانه ای بیش نیست. یكی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازی؛ به عبارت دیگر یا چندهمسر شدن معدودی از مردان متأهل- كه حتماً از 10 درصد تجاوز نخواهد كرد- و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیداكردن زنان بی شوهر، و یا بازگذاشتن راه معشوقه بازی؛ و چون در صورت دوم هر معشوقه ای می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اكثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملًا چندهمسر خواهند بود.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 341 آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟ ..... ص : 338

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 336

است مادری كه فرزندش پدر مشخصی ندارد و قلبش از منبع عواطف پدر آن فرزند سیراب نمی شود كمتر نسبت به فرزندش مهر می ورزد. این كسر محبتها را از كجا باید تأمین كرد؟ آیا دولت می تواند تأمین كند؟.

آقای راسل متأسف است كه اگر پیشنهاد او قانونی نشود گروه زیادی از زنان مجرد عقیم می مانند. اما خود آقای راسل بهتر می داند كه زنان مجرد انگلستان شكیبایی انتظار چنین قانونی را ندارند؛ عملًا از پیش خود مشكل تجرد و فرزند بی پدر را حل كرده اند.

از هر ده انگلیسی ...

در اطلاعات 25/ 9/ 38 تحت عنوان «از هر ده انگلیسی یكی حرامزاده است» چنین نوشته بود:

«لندن، رویتر، 16 دسامبر، خبرگزاری فرانسه. در گزارشی كه دكتر ژ. آ.

اسكات، مأمور پزشكی شهرداری لندن تهیه كرده است خاطرنشان شده:

سال گذشته در لندن از هر ده كودكی كه به دنیا آمدند یكی غیر مشروع بوده است. دكتر اسكات تأكید كرده است كه تولدهای غیر قانونی در حال افزایش دائمی است و از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 نفر در سال بعدی افزایش یافته است.».

ملت انگلستان بدون اینكه انتظار قانونی شدن پیشنهاد آقای راسل را بكشد خودش مشكل را حل كرد.

تعدد زوجات، ممنوع و همجنس بازی رواست!؟

اما دولت انگلستان درست برخلاف نظر آقای راسل عمل كرد؛ به جای اینكه تكلیف زنان مجرد را روشن كند و حقی برای آنها در وجود مردان قرار دهد، كاری كرد كه زنان بیش از پیش از وجود مردان محروم گردند. در هفته گذشته قانون «همجنس بازی» را به تصویب نهایی رسانید. در تاریخ 14/ 4/ 46 روزنامه اطلاعات خبر داد:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 337

«لندن. مجلس عوام بریتانیا پس از یك بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب كرد و متن لایحه را برای تصویب نهایی به مجلس اعیان فرستاد.».

در ده روز بعد یعنی در 24/ 4/ 46 نوشت:

«مجلس لردهای انگلیس قانون «همجنس بازی» را در شور دوم تصویب كرد. این قانون كه قبلًا به تصویب مجلس عوام انگلیس رسیده به زودی از طرف الیزابت دوم ملكه بریتانیا توشیح خواهد شد.».

در حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است اما همجنس بازی رواست.

از نظر این مردم اگر یك مرد برای زن خود «هوویی» از جنس زن بیاورد جایز نیست، یك عمل غیر انسانی كرده است، اما اگر «هوویی» از جنس مرد بیاورد، عمل شرافتمندانه و انسانی و متناسب با مقتضیات قرن بیستم انجام داده است. به عبارت دیگر به فتوای اهل حل و عقد انگلستان اگر «هووی» زن ریش و سبیل داشته باشد چندهمسری اشكال ندارد! اینكه می گویند دنیای غرب مسائل جنسی و خانوادگی را حل كرده و ما باید از راه حل های آنها استفاده كنیم، به این نحو حل كرده كه دانستید.

اینها برای من چندان مایه تعجب نیست. راهی كه غرب در مسائل مربوط به امور جنسی و امور خانوادگی پیش گرفته، به نتایجی جز این نتایج نمی رسد؛ اگر به نتایجی غیر اینها برسد تعجب دارد.

آنچه مایه تعجب و تأسف من است این است كه مردم ما چرا منطق خود را از دست داده اند؟! چرا جوانان و تحصیل كرده های امروز ما كمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند؟! چرا شخصیت خود را باخته اند؟! چرا اگر گوهری در دست داشته باشند و مردم آن سوی جهان بگویند این گردوست، باور می كنند و دور می اندازند، و اما اگر گردویی در دست اجنبی ببینند و به آنها گفته شود این گوهر است، باور كرده شیفته اش می گردند؟!

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 338

آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟

حتماً تعجب خواهید كرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعی غرب بر این است كه مرد چندهمسری آفریده شده، تك همسری بر خلاف طبیعت اوست.

ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن كه شرحی در باره آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی می دهد، می گوید:

«بی شك بسیاری از آن، نتیجه علاقه «اصلاح ناپذیری» است كه به تنوع داریم و طبیعت به یك زن بسنده نمی كند.».

هم او می گوید:

«مرد ذاتاً طبیعت چندهمسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی، میزان مناسبی از فقر و كار سخت و نظارت دائمی زوجه می تواند تك همسری را به او تحمیل كند.»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 339

در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان «آیا مرد طبیعتاً خیانتكار است؟» نوشته است:

«پروفسور اشمید آلمانی گفته است: ... در طول تاریخ، مرد همیشه خیانتكار بوده و زن دنباله رو خیانت. حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفیقه عوض می كردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان خیانت می ورزیدند. رابرت كینزی، محقق معروف امریكایی در گزارشش- كه به كینزی راپورت مشهور شده- نوشته است: مردان و زنان امریكایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند ... كینزی در قسمت دیگر گزارشش آورده است: «زن برخلاف مرد از تنوع جویی در عشق و لذت بیزار است. به همین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمی آورد. ولی مرد تنوع جویی را نوعی ماجراجویی تلقی می كند، آسان از راه بدر می رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی. تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است كه فرصتی برای درك لذت جسمی پیش نیامده است. روزی پزشك مشهوری به من گفت: «پولیگام» بودن مرد (تنوع دوستی و تعددخواهی) و «منو گام» بودن زن (انحصارخواهی و یكه شناسی) یك امر بدیهی است، زیرا در مرد میلیونها سلول «اسپرم» تولید می شود در حالی كه زن در دوران آمادگی جز یك تخم از تخمدان تولید نمی كند. صرف نظر از فرضیه كینزی، بد نیست از خودمان بپرسیم:

آیا وفادار بودن برای مرد مشكل است؟.

هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است: وفادار بودن برای مرد مشكل نیست بلكه غیرممكن است. یك زن برای یك مرد آفریده شده است و یك مرد برای زندگی و همه زنها. مرد اگر به تاریكی می پرد و به زنش خیانت می كند تقصیر خودش نیست، تقصیر خلقت و طبیعت است كه همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.».

در شماره 120 همین مجله تحت عنوان «عشق و ازدواج به سبك فرانسوی» چنین می نویسد:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 340

«زن و شوهر فرانسوی مسأله بی وفایی را بین خودشان حل كرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شده اند. اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نكند پرش به تاریكی اش بی اهمیت است. آیا اصولًا یك مرد بعد از دو سال زندگی زناشویی می تواند وفادار بماند؟ به طور یقین نه، زیرا این خلاف طبیعتش است. اما در مورد زنان تا اندازه ای تفاوت می كند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند. در فرانسه اگر شوهری مرتكب خیانت شود زنش احساس نارضایی نمی كند یا عصبانی نمی شود، زیرا به خودش دلداری می دهد: او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را، روح و احساساتش مال من است.».

در چند سال پیش نظریه یك پروفسور زیست شناس به نام دكتر راسل لی در همین زمینه در روزنامه كیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود. به عقیده دكتر راسل لی قناعت مرد به یك زن خیانت به نسل است، نه از نظر كمیت بلكه از نظر كیفیت؛ زیرا بسنده كردن مرد به یك زن نسل او را ضعیف می كند. نسل در چندهمسری قوی و نیرومند می گردد.

به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست. الهام بخش این مفكران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد.

البته ما مدعی نیستیم كه زن و مرد از لحاظ زیست شناسی و روانشناسی وضع مشابهی دارند. برعكس، معتقدیم زیست شناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است، و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یكنواختی حقوق آنها قرار داد. از نظر روحیه تك همسری نیز قطعاً زن و مرد روحیه های متفاوتی دارند. زن طبعاً تك شوهر است؛ چندشوهری بر ضد روحیه اوست. نوع تمنیات زن از شوهر با چندشوهری سازگار نیست. اما مرد طبعاً تك همسر نیست، به این معنی كه چندزنی برضد روحیه او نیست. چندزنی با نوع تمنیاتی كه مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.

اما ما با آن عقیده كه روحیه مرد با تك همسری ناسازگار است مخالفیم. ما منكر این نظر هستیم كه می گوید علاقه مرد به تنوع «اصلاح ناپذیر» است. ما با این عقیده مخالفیم كه وفاداری برای مرد غیرممكن است و یك زن برای یك مرد آفریده شده و یك مرد برای همه زنها.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 341

به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهای اجتماعی در مرد به وجود می آورد نه خلقت و طبیعت. مسؤول خیانت مرد خلقت نیست، محیط اجتماعی است. عوامل خیانت را محیطی به وجود می آورد كه از یك طرف زن را تشویق می كند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به كار ببرد، هزارویك نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد؛ و از طرف دیگر به بهانه اینكه یگانه صورت قانونی ازدواج تك همسری است، صدها هزار بلكه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم می كند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع می سازد.

در مشرق اسلامی پیش از آن كه آداب و رسوم غربی رایج گردد 90 درصد مردان، تك همسر واقعی بودند؛ نه بیش از یك زن شرعی داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی كلمه بر اكثریت قریب به اتفاق خانواده های اسلامی حكمفرما بود.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 345 بحران ناشی از محرومیت زنان بی شوهر ..... ص : 344

چندهمسری، عامل نجات تك همسری

تعجب می كنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات تك همسری بود. بلی، مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تك همسری است، به این معنی كه در شرایطی كه موجبات تعدد زوجات پیدا می شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی می گیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی كه واجد شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چندهمسری داده نشود، رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه تك همسری واقعی را می خشكاند.

در مشرق اسلامی از طرفی تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر اینهمه مهیّجات و محركات اغواكننده نبود. لهذا تك همسری واقعی بر اكثریت خانواده ها حكمفرما بود و كار معشوقه بازی مردان به آنجا نكشید كه كم كم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چندهمسری است و تك همسری برای مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.

ممكن است بپرسید: بنا به عقیده این دانشمندان- كه از نظر قانون طبیعت، مرد را چندهمسری می دانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محكوم می كنند- تكلیف مرد در میان این دو قانون چه می شود؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 342

تكلیف مرد در مكتب این آقایان واضح است: مرد باید قانوناً تك همسر باشد و عملًا چندهمسر؛ یك زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هرچه دلش می خواهد مانعی ندارد. به عقیده این آقایان رفیقه گیری و معشوقه بازی حق طبیعی و مسلّم و مشروع مرد است! و بسنده كردن مرد در همه عمر به یك زن نوعی «نامردی» است.

چهره واقعی بحث

گمان می كنم وقت آن رسیده است كه خواننده محترم درك كند كه مسأله ای كه از لحاظ چندهمسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست. مسأله این نیست كه آیا تك همسری بهتر است یا چندهمسری. در اینكه تك همسری بهتر است تردیدی نیست. تك همسری یعنی اختصاص خانوادگی، یعنی اینكه جسم و روح هر یك از زوجین از آنِ یكدیگر باشد. بدیهی است كه روح زندگی زناشویی كه وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و كاملتر پیدا می شود. آن دو راهی كه بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست كه از میان تك همسری و چندهمسری كدامیك را انتخاب كند. مسأله ای كه از این لحاظ برای بشر مطرح است این است كه به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصاً فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تك همسری مطلق عملًا در خطر افتاده است. تك همسری مطلق كه شامل تمام خانواده ها بشود افسانه ای بیش نیست. یكی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازی؛ به عبارت دیگر یا چندهمسر شدن معدودی از مردان متأهل- كه حتماً از 10 درصد تجاوز نخواهد كرد- و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیداكردن زنان بی شوهر، و یا بازگذاشتن راه معشوقه بازی؛ و چون در صورت دوم هر معشوقه ای می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اكثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملًا چندهمسر خواهند بود.

آری، این است صورت صحیح طرح مسأله چندهمسری. اما مبلغان شیوه های غربی حاضر نیستند صورت صحیح مسأله را طرح كنند؛ حاضر نیستند حقیقت را آشكارا بگویند. آنها واقعاً مدافع مترس بازی و معشوقه گیری هستند، زن شرعی و قانونی را سربار و مزاحم می دانند و یكی اش را هم زیاد می دانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن، لذت را در آزادی از قیود ازدواج می شناسند، اما در گفته های خود

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 343

برای ساده دلان چنین وانمود می كنند كه ما مدافع تك همسری هستیم؛ با لحنی معصومانه می گویند ما طرفدار آنیم كه مرد تك همسر و با وفا باشد نه چندهمسر و بی وفا!

نیرنگ مرد قرن بیستم

مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط به حقوق خانوادگی توانسته است نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی، زن را اغفال كرده از تعهدات خود نسبت به او بكاهد و بر كامگیریهای بی حساب خود بیفزاید. اما در كمتر مسأله ای به اندازه تعدد زوجات، از این جهت موفقیت داشته است.

راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهایی می بینم كه دچار تردید می شوم، نمی دانم ساده دلی است یا اغفال؟.

یكی از این نویسندگان نظر خود را در باره تعدد زوجات اینچنین نوشته است:

«در حال حاضر در ممالك پیشرفته روابط زوجین متكی بر تكالیف حقوقی متقابل است و بنابراین شناخت تعدد زوجات به هر شكل و عنوان (دائم یا منقطع) از جانب زن همان اندازه دشوار است كه از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل كند.».

من نمی دانم این گونه اشخاص تصور واقعی شان از این مسأله همین است یا نعل وارونه می زنند؟! آیا اینها واقعاً نمی دانند كه تعدد زوجات ناشی از یك مشكل اجتماعی است كه بر دوش تمام مردان و زنان متأهل سنگینی می كند و راه حل بهتری از تعدد زوجات تاكنون برای این مشكل پیدا نشده است؟ آیا اینها نمی دانند كه چشمها را روی هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد «زنده باد تك همسری و مرگ بر چندهمسری» دردی دوا نمی كند؟ آیا اینها نمی دانند كه تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و ربطی به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟.

مضحك این است كه می گویند: «تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه دشوار است كه از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل كند».

گذشته از اینكه مقایسه غلطی است، شاید نمی دانند كه دنیای امروز- كه این آقایان هر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 344

پدیده ای را به این نام جذب می كنند و هیچ تردیدی را در صحت رویدادهای آن روا نمی دارند- مرتباً از مرد می خواهد كه عشق زن خویش را محترم بشمارد و وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل كند. دنیای امروز این «نابردباریها» را به نام حسادت، تعصب، فناتیسم و غیره محكوم می كند. ای كاش جوانان ما لااقل از عمق جریاناتی كه از این لحاظ در مغرب می گذرد اندكی آگاهی داشتند.

روشن شد كه تعدد زوجات ناشی از یك مشكل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی مرد. بدیهی است كه اگر در اجتماعی مشكله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار كم خواهد شد؛ و اگر بخواهیم در چنین شرایطی (فرضاً چنین شرایطی وجود پیدا كند) [زنانی بی شوهر نمانند] تعدد زوجات نه كافی است و نه صحیح. برای این منظور چند چیز دیگر لازم است: اول عدالت اجتماعی و كار و درآمد كافی برای هر مرد نیازمند به ازدواج تا بتواند به تشكیل كانون خانوادگی اقدام نماید. دوم آزادی اراده و اختیار همسر برای زن كه از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجباراً به عقد یك مرد زندار پولدار درآورده نشود. بدیهی است كه اگر زن آزاد و مختار باشد و امكان همسری با یك مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر «هوو» نخواهد رفت. این اولیاء زن هستند كه به طمع پول، دختر یا خواهر خود را به مردان زندار پولدار می فروشند. سوم اینكه عوامل تحریك و تهییج و اغوا و خانه خراب كن اینقدر زیاد نباشد. عوامل اغوا، زنان شوهردار را از خانه شوهر به خانه بیگانه می كشد، چه رسد به زنان بی شوهر.

اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تك همسری واقعی است باید در راه برقراری این سه عامل بكوشد، والّا منع قانونی تعدد زوجات جز اینكه راه فحشاء را باز كند اثر دیگری ندارد.

بحران ناشی از محرومیت زنان بی شوهر

اما اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد، منع تعدد زوجات

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 345

خیانت به بشریت است، زیرا تنها پامال كردن حقوق زن در میان نیست. اگر مطلب به پامال شدن حقوق عده ای از زنان ختم می شد باز قابل تحمل بود. بحرانی كه از این راه عارض اجتماع می شود از هر بحران دیگر خطرناكتر است، همچنانكه خانواده از هر كانون دیگر مقدستر است.

زیرا آن كه از حق طبیعی خود محروم می ماند یك موجود زنده است با همه عكس العمل هایی كه یك موجود زنده در محرومیتها نشان می دهد، یك انسان است با همه عوارض روانی و عقده های روحی در زمینه ناكامیها، زن است با همه نیرنگهای زنانه، دختر حوّاست با قدرت كامل «آدم فریبی».

او گندم و جو نیست كه زائد بر مصرف را به دریا بریزند یا در انباری برای «روز مبادا» ذخیره كنند، خانه و اتاق نیست كه اگر مورد احتیاج نبود قفلی به آن بزنند.

بلی، او یك موجود زنده است، یك انسان است، یك زن است؛ نیروی شگرف خود را ظاهر خواهد كرد و دمار از روزگار اجتماع برخواهد آورد. او خواهد گفت:

سخن درست بگویم نمی توانم دید كه می خورند حریفان و من نظاره كنم

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 349 از نظر روحی ..... ص : 349



همین «نمی توانم دید» كارها خواهد كرد، خانه ها و خانواده ها ویران خواهد ساخت، عقده ها و كینه ها به وجود خواهد آورد. وای به حال بشر آنگاه كه غریزه و عقده دست به دست هم بدهند.

زنان محروم از خانواده نهایت كوشش را برای اغوای مرد- كه قدمش در هیچ جا این اندازه لرزان و لغزان نیست- به كار خواهند برد، و بدیهی است كه «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند» و متأسفانه از این «گل» مقدار كمی هم برای لغزیدن این پیل كافی است.

آیا مطلب به همین جا خاتمه پیدا می كند؟ خیر، نوبت به زنان خانه دار می رسد.

زنانی كه شوهران خود را در حال خیانت می بینند آنها هم به فكر انتقام و خیانت می افتند، آنها هم در خیانت دنباله رو مرد می شوند. نتیجه نهایی چه خواهد بود؟.

نتیجه نهایی در گزارشی كه به «كینزی راپورت» مشهور شده، ضمن یك جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان امریكایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند».

ملاحظه می فرمایید كه تنها با فساد و انحراف مرد خاتمه نمی یابد، شعله این آتش در نهایت امر دامن زنان خانه دار را هم می گیرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 346

عكس العمل های مختلف در زمینه پدیده فزونی زن

پدیده فزونی نسبی زن همیشه در زندگی بشر وجود داشته. چیزی كه هست عكس العمل ها در برابر این پدیده- كه مشكله ای برای اجتماع به وجودمی آورد- یكسان نبوده است. ملتهایی كه روحشان با تقوا و عفاف پیوند بیشتری داشته، به رهبری ادیان بزرگ آسمانی این مشكله را با تعدد زوجات حل كرده اند و ملتهایی كه تقوا و عفاف چندان با روحیه شان سازگار نبوده، این پدیده را وسیله ای برای فحشاء قرار داده اند.

نه تعدد زوجات در مشرق ناشی از دین اسلام است و نه ترك آن در مغرب مربوط به دین مسیح است، زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقی آن را مجاز كرده بودند، و در اصل دین مسیح هم نصّی بر منع تعدد زوجات وجود ندارد؛ هرچه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دین مسیح.

ملتهایی كه در مسیر فحشاء قرار گرفته اند بیش از ملتهایی كه تعدد زوجات را تجویز كرده اند به تك همسری ضربه زده اند.

دكتر محمد حسین هیكل نویسنده كتاب زندگانی محمد پس از ذكر آیات قرآن در باره تعدد زوجات می گوید:

«این آیات اكتفا به یك زن را بهتر می شمارد و می گوید: اگر می ترسید مطابق عدالت رفتار نكنید فقط یك زن بگیرید. ضمناً تأكید می كند كه نمی توانید به عدالت رفتار كنید. اما در عین حال چون ممكن است در زندگی اجتماعی حوادثی پیش آید كه تعدد زنان را ایجاب می كند، بدین جهت آن را به شرط عدالت روا شمرده است. محمد صلی الله علیه و آله در اثنای جنگهای مسلمانان كه گروهی از آنان كشته می شدند و طبعاً زنانشان بیوه ماندند، بدین طریق رفتار كرد. واقعاً آیا می توانید بگویید كه پس از جنگها و امراض عمومی و شورشها كه هزارها و میلیونها اشخاص تلف می شوند و عده زیادی زنان بی شوهر می مانند، اكتفا به یك زن بهتر از چند زن است كه به طور استثناء و به قید عدالت روا شمرده شده است؟ آیا مردم مغرب زمین می توانند ادعا كنند كه پس از جنگ جهانگیر قانون اكتفا به یك زن همان طور كه اسماً وجود دارد عملًا نیز اجرا شده است؟»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 347

اشكالات و معایب چندهمسری

سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداكاری، وحدت و یگانگی است و همه اینها در چندهمسری به خطر می افتد.

گذشته از وضع ناهنجار زنان و فرزندان دومادره، از نظر خود مرد آنقدر مسؤولیتهای تعدد زوجات سنگین و خردكننده است كه روآوردن به آن پشت كردن به مسرت و آسایش است.

اكثر مردانی كه از تعدد زوجات راضی و خشنودند آنها هستند كه عملًا از زیر بار مسؤولیتهای شرعی و اخلاقی آن شانه خالی می كنند؛ زنی را مورد توجه قرار داده زن دیگر را از حساب خارج می كنند و به تعبیر قرآن كریم او را «كالمعلّقه» رها می كنند. آنچه این گونه افراد نام تعدد زوجات به آن می دهند در واقع نوعی تك همسری است توأم با ستمكاری و جنایت و بیدادگری.

مثل عامیانه ای در میان مردم رایج است، می گویند: «خدا یكی، زن یكی». عقیده اكثر مردان بر این بوده و هست و حقاً اگر خوشی و مسرت را مقیاس قرار دهیم و مسأله را از زاویه فردی و شخصی بسنجیم عقیده درستی است. اگر در باره همه مردان صادق نباشد، در باره اكثریت مردان صادق است.

اگر مردی خیال كند كه تعدد زوجات با قبول همه مسؤولیتهای شرعی و اخلاقی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 348

به نفع اوست و او از نظر تن آسایی از این كار صرفه می برد، سخت در اشتباه است.

مسلماً تك همسری از نظر تأمین خوشی و آسایش بر چندهمسری ترجیح دارد، اما ...

بررسی صحیح

بررسی درستی و نادرستی مسائلی مانند تعدد زوجات- كه ناشی از ضرورتهای شخصی یا اجتماعی است- به این نحو صحیح نیست كه آن را با تك همسری مقایسه كنیم.

بررسی صحیح این گونه مسائل منوط به این است كه از طرفی علل و موجبات ایجاب كننده آنها را در نظر بگیریم و ببینیم عواقب وخیم بی اعتنایی به آنها چیست. از طرف دیگر نظری به مفاسد و معایبی كه از خود این مسائل ناشی می شود بیفكنیم. آنگاه یك محاسبه كلی روی مجموع آثار و نتایجی كه از دو طرف مسأله پیدا می شود به عمل آوریم. تنها در این صورت است كه این گونه مسائل به صورت واقعی خود طرح و مورد بررسی قرار گرفته اند.

توضیحاً مثالی ذكر می كنم: فرض كنید می خواهیم در باره «سربازی اجباری» نظر بدهیم. اگر تنها از زاویه منافع و تمایلات خانواده ای كه سرباز به آنها تعلق دارد بنگریم شك ندارد كه قانون سرباز وظیفه قانون خوبی نیست. چه از این بهتر كه قانونی به نام قانون سربازی وظیفه وجود نداشته باشد و عزیز دل خانواده از كنارشان دور نرود و احیاناً به میدان جنگ و خاك و خون كشیده نشود!.

اما بررسی این مسأله به این نحو صحیح نیست. بررسی صحیح آن به این نحو است كه ضمن توجه به جدا شدن فرزندی از خانواده ای و احتمالًاداغدار شدن آن خانواده، عواقب وخیم سرباز مدافع نداشتن را برای كشور در نظر بگیریم. آن وقت است كه كاملًا معقول و منطقی به نظر می رسد كه گروهی از فرزندان وطن به نام «سرباز» آماده دفاع و جانبازی برای كشور باشند و خانواده های آنها رنجهای ناشی از سربازی را تحمل كنند.

ما در مقالات گذشته به ضرورتهای شخصی و اجتماعی كه احیاناً مجوز تعدد زوجات می شود اشاره كردیم. اكنون می خواهیم معایب و مفاسد ناشی از تعدد زوجات را بررسی كنیم تا زمینه برای یك محاسبه كلی فراهم گردد و ضمناً روشن شود كه ما به یك سلسله معایب برای تعدد زوجات اعتراف داریم هرچند بعضی از ایرادات و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 349

اشكالات را وارد نمی دانیم چنانكه عن قریب روشن خواهد شد. معایبی كه می شود برای تعدد زوجات ذكر كرد زیاد است و ما از جنبه های مختلف وارد بحث می شویم. اینك بیان آن اشكالات و معایب:

از نظر روحی

روابط زناشویی منحصر به امور مادی و جسمانی یعنی تماسهای بدنی و حمایتهای مالی نیست. اگر منحصر به این امور بود تعدد زوجات قابل توجیه بود، زیرا امور مادی و جسمانی را می توان میان افراد متعدد قسمت كرد و به هر كدام سهمی داد.

در روابط زناشویی آنچه عمده و اساس است امور روحی و معنوی است، عشق و عاطفه و احساسات است. كانون ازدواج و نقطه پیوند دو طرف به یكدیگر دل است. عشق و احساسات مانند هر امر روحی دیگر قابل تجزیه و تقسیم نیست؛ نمی توان آنها را میان افراد متعدد سرشكن و جیره بندی كرد. مگر ممكن است دل را دو نیم كرد یا در دو جا به گرو گذاشت؟ مگر می شود قلب را به دو نفر تسلیم كرد؟

عشق و پرستش یكه شناس است، شریك و رقیب نمی پذیرد. جو و گندم نیست كه بشود پیمانه كرد و به هر نفر سهمی داد. بعلاوه، احساسات قابل كنترل نیست. آدمی در اختیار دل است نه دل در اختیار آدمی. پس آن چیزی كه روح ازدواج است و جنبه انسانی آن است و روابط دو انسان را از روابط دو حیوان- كه صرفاً شهوانی و غریزی است- متمایز می كند، نه قابل قسمت است و نه قابل كنترل. پس تعدد زوجات محكوم است.

به عقیده ما در این بیان قدری اغراق وجود دارد، زیرا راست است كه روح ازدواج عاطفه و احساسات است؛ هم راست است كه احساسات قلبی تحت اختیار آدمی نیست؛ اما اینكه گفته می شود احساسات قابل تقسیم نیست، یك تخیل شاعرانه بلكه یك مغالطه است، زیرا سخن در این نیست كه احساسات بخصوصی را مانند یك قطعه جسم دو قسمت كنند و به هر كدام سهمی بدهند، تا گفته شود كه امور روحی قابل تقسیم نیست؛ سخن در ظرفیت روحی بشر است. مسلماً ظرفیت روحی آدمی آنقدر محدود نیست كه نتواند دو علاقه را در خود جای دهد. پدری صاحب ده فرزند می شود و هر ده نفر را تا حد پرستش دوست می دارد، برای همه آنها فداكاری می كند.

بلی، یك چیز مسلّم است و آن اینكه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نمی گیرد كه در وحدت می گیرد. اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 354 از نظر حقوقی ..... ص : 354

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 350

سازگار نیست، همچنانكه با عقل و منطق نیز سازگار نیست.

راسل در زناشویی و اخلاق می گوید:

«بسیاری از مردم امروز عشق را یك مبادله منصفانه احساسات می دانند و همین دلیل به تنهایی، صرف نظر از دلایل دیگر، برای محكوم كردن تعدد زوجات كافی است.».

من نمی دانم چرا اگر بناست مبادله احساسات منصفانه باشد باید انحصاری باشد؟ مگر پدر كه فرزندان متعدد خود را دوست می دارد و متقابلًا آنها پدر را دوست می دارند مبادله احساسات آنها به طور منصفانه نیست؟ اتفاقاً با اینكه فرزندان متعددند علاقه پدر به هر یك از فرزندان بر علاقه هر یك از فرزندان نسبت به پدر می چربد.

عجیب این است كه این سخن را كسی می گوید كه دائماً به شوهران توصیه می كند كه عشق زن خود را به بیگانه محترم بشمارند و مانع روابط عاشقانه آنها نشوند؛ متقابلًا چنین توصیه هایی به زنان می كند. آیا به عقیده راسل باز هم مبادله احساسات زن و شوهر منصفانه است؟

از نظر تربیتی

هووگری ضرب المثل ناسازگاری است. برای زن دشمنی بالاتر از «هوو» وجود ندارد. چندهمسری، زنان را به قیام و اقدام علیه یكدیگر و احیاناً شوهر وا می دارد و محیط زناشویی را- كه باید محیط صفا و صمیمیت باشد- به میدان جنگ و جدال و كانون كینه و انتقام تبدیل می كند. دشمنی و رقابت و عداوت میان مادران به فرزندان آنها نیز سرایت می كند، دودستگی ها و چنددستگی ها به وجود می آید، محیط خانوادگی- كه اولین مدرسه و پرورشگاه روحی كودكان است و باید الهام بخش نیكی و مهربانی باشد- درس آموز نفاق و نامردی می گردد.

در اینكه تعدد زوجات زمینه همه این آثار ناگوار تربیتی است شكی نیست. اما یك نكته را نباید فراموش كرد و آن اینكه باید دید چقدر از این آثار ناشی از طبیعت تعدد زوجات است و چقدر از آنها ناشی از ژستی است كه مرد و زن دوم می گیرند.

به عقیده

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 351

ما همه این ناراحتیها معلول طبیعت تعدد زوجات نیست، بیشتر معلول طرز اجرای آن است.

مردی و زنی با هم زندگی می كنند و زندگی آنها جریان عادی خود را طی می كند.

در این بین آن مرد در یك برخورد فریفته زنی می گردد و فوراً هوس چندهمسری به سرش می زند. پس از یك قول و قرار محرمانه ناگهان زن دوم مثل اجل معلّق پا به خانه و لانه زن اول می گذارد و شوهر و زندگی او را تصاحب می كند و در حقیقت به زندگی او شبیخون می زند. واضح است كه عكس العمل روحی زن اول جز كینه و انتقام چیز دیگر نیست. برای زن هیچ چیزی ناراحت كننده تر از این نیست كه مورد تحقیر شوهر قرار بگیرد. بزرگترین شكست برای یك زن این است كه احساس كند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری كند، و ببیند كه دیگری او را تصاحب كرده است. وقتی كه مرد ژست خودسری و هوسرانی می گیرد و زن دوم ژست شبیخون زنی، انتظار تحمل و بردباری از زن اول انتظار بیجایی است.

اما اگر زن اول بداند كه شوهرش «مجوز» دارد، از او سیر نشده است و روآوردن به چندهمسری به معنی پشت كردن به او نیست، و مرد ژست استبداد و خودسری و هوسرانی را از خود دور كند و بر احترامات و عواطف خود نسبت به زن اول بیفزاید، و همچنین اگر زن دوم توجه داشته باشد كه زن اول حقوقی دارد و حقوق او محترم است و تجاوز به آنها جایز نیست، خصوصاً اگر همه توجه داشته باشند كه در راه حل یك مشكل اجتماعی قدم برمی دارند، مسلماً از ناراحتیهای داخلی كاسته می شود.

قانون تعدد زوجات یك راه حل مترقیانه ناشی از یك دید اجتماعی وسیعی است. حتماً اجراكنندگان آن نیز باید در سطح عالیتری فكر كنند و از یك تربیت عالی اسلامی برخوردار باشند.

تجربه نشان داده است كه در مواردی كه مرد ژست خودسری و هوسرانی نداشته و زن احساس كرده كه شوهرش نیازمند به زن دوم است، خود داوطلب شده و زن دوم را به خانه شوهر آورده است و هیچ یك از ناراحتیهای مزبور وجود نداشته است. اكثر ناراحتیها ناشی از طرز رفتار وحشیانه ای است كه مردان در اجرای این قانون به كار می برند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 352

از نظر اخلاقی

می گویند: اجازه تعدد زوجات اجازه «شره» و شهوت است؛ به مرد اجازه می دهد هواپرستی كند. اخلاق ایجاب می كند كه انسان شهوات خود را به حداقل ممكن تقلیل دهد، زیرا مقتضای طبیعت آدمی این است كه هر اندازه جلو شهوت را باز گذارد رغبت و تمایلش فزونی می گیرد و آتش شهوتش مشتعلتر می گردد.

منتسكیو در روح القوانین صفحه 434 در باره تعدد زوجات می گوید:

«پادشاه مراكش در حرمسرای خود از تمام نژادها، اعم از سفید و زرد و سیاه پوست، زن دارد. اما اگر این شخص دوبرابر زنهای كنونی خود نیز زن داشته باشد باز هم خواهان زن تازه خواهد بود، زیرا شهوترانی مثل خست و لئامت است و هرچه شدت كرد زیادتر می شود، چنانكه تحصیل سیم و زر زیاد باعث ازدیاد حرص و آز می گردد. تعدد زوجات رسم عشقبازی مستهجن و مخالف طبیعت (همجنس بازی) را نیز می آموزد و رایج می كند، زیرا در عرصه شهوترانی هر عملی كه از حدود معین خارج گردید باعث اعمال بی قاعده می گردد. در اسلامبول وقتی كه شورشی درگرفت، در حرمسرای یك حكمران حتی یك زن وجود نداشت، چه آن حكمران با عشقبازیهای مخالف طبیعت، روزگار خود را می گذرانید.».

این ایراد را از دو نظر باید مورد بررسی قرار داد: یكی از این نظر كه می گویند اخلاق پاك با اعمال شهوت منافات دارد و برای پاكی نفوس باید شهوت را به حداقل ممكن تقلیل داد. دیگر از نظر آن اصل روانی كه می گوید مقتضای طبیعت آدمی این است كه هرچه بیشتر با آن موافقت شود بیشتر طغیان می كند و هرچه بیشتر با آن مخالفت شود آرام می گیرد.

اما از نظر اول: باید بگوییم متأسفانه این یك تلقین غلطی است كه اخلاق مسیحی- كه بر پایه ریاضت است و از اخلاق هندی و بودایی و كلبی متأثر است- القاء كرده است. اخلاق اسلامی بر این پایه نیست. از نظر اسلام چنین نیست كه هر چه از شهوات تقلیل شود با اخلاق سازگارتر است و اگر به حد صفر برسد صد درصد اخلاقی است. از نظر اسلام اخلاق با افراط در شهوترانی ناسازگار است.

برای اینكه بدانیم تعدد زوجات یك عمل افراطی است یا نه، باید ببینیم آیا مرد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 353

بالطبع تك همسری است یا نه. از مقاله 31 معلوم شد كه شاید امروز یك نفر هم پیدا نشود كه طبیعت مرد را محدود به تك همسری بداند و چندهمسری را یك عمل انحرافی و افراطی بشناسد. برعكس، عقیده بسیاری این است كه طبیعت مرد چندهمسری است و تك همسری چیزی است نظیر تجرد كه برخلاف طبیعت مرد است.

اگرچه ما با آن نظر كه طبیعت مرد چندهمسری است مخالفیم، اما با این نظر هم موافق نیستیم كه طبیعت مرد تك همسری است و چندهمسری بر ضد طبیعت مرد است و نوعی انحراف و مخالف طبیعت است نظیر همجنس بازی.

كسانی مانند منتسكیو كه تعدد زوجات را مساوی با شهوت پرستی می دانند، نظرشان به حرمسرا بازی است؛ خیال كرده اند كه اسلام با قانون تعدد زوجات خواسته است جواز حرمسرا برای خلفای عباسی و عثمانی و امثال آنها صادر كند.

اسلام بیش از همه با آن كارها مخالف است. حدود و قیودی كه اسلام برای تعدد زوجات قائل است، آزادی مرد هوسران را بكلی از او سلب می كند.

اما از نظر دوم: این عقیده كه می گوید: «طبیعت آدمی هر اندازه ارضاء شود بیشتر طغیان می كند و هراندازه مخالفت شود بهتر آرام می گیرد» درست نقطه مقابل عقیده ای است كه امروز در میان پیروان فروید پیدا شده و مرتباً به نفع آن تبلیغ می شود.

فرویدیستها می گویند: «طبیعت بر اثر ارضاء و اقناع آرام می گیرد و در اثر امساك فزونی می گیرد و طغیان می كند». لهذا این عده صد درصد طرفدار آزادی و شكستن آداب و سنن خصوصاً در مسائل جنسی می باشند. ای كاش منتسكیو زنده می بود و می دید كه امروز چگونه فرضیه او مورد تمسخر فرویدیستها قرار گرفته است.

از نظر اخلاق اسلامی هر دو عقیده خطاست. طبیعت، حقوق و حدودی دارد و آن حقوق و حدود را باید شناخت. طبیعت در اثر دو چیز طغیان می كند و آرامش را بهم می زند: یكی در اثر محرومیت و دیگر در اثر آزادی كامل دادن و برداشتن همه قیود و حدود از مقابل او.

به هر حال نه تعدد زوجات ضد اخلاق و بهم زننده آرامش روحی و مخالف پاكی نفوس است آنچنانكه امثال منتسكیو می گویند، و نه قناعت ورزیدن به زن یا زنان مشروع خود ضد اخلاق است آنچنانكه فرویدیستها عملًا تبلیغ می كنند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 354

از نظر حقوقی

به موجب عقد ازدواج، هر یك از زوجین به دیگری تعلق می گیرد و از آن او می شود. حق استمتاعی كه هر كدام نسبت به دیگری پیدا می كنند از آن جهت است كه منافع زناشویی طرف را به موجب عقد ازدواج مالك شده است. از این رو در تعدد زوجات آن كه ذی حق شماره اول است زن سابق است. معامله ای كه میان مرد و زن دیگری صورت می گیرد در حقیقت معامله «فضولی» است، زیرا كالای مورد معامله یعنی منافع زناشویی مرد قبلًا به زن اول فروخته شده و جزء مایملك او محسوب می شود. پس آن كس كه در درجه اول باید نظرش رعایت شود و اجازه او تحصیل گردد زن اول است. پس اگر بناست اجازه تعدد زوجات داده شود باید موكول به اجازه و اذن زن اول باشد، و در حقیقت این زن اول است كه حق دارد در باره شوهر خود تصمیم بگیرد كه زن دیگر اختیار بكند یا نكند.

بنابراین زن دوم و سوم و چهارم گرفتن درست مثل این است كه شخصی یك بار مال خود را به شخص دیگر بفروشد و همان مال فروخته شده را برای نوبت دوم و سوم و چهارم به افراد دیگر بفروشد. صحت چنین معامله ای بستگی دارد به رضایت مالك اول و دوم و سوم، و اگر عملًا شخص فروشنده مال مورد نظر را در اختیار افراد بعدی قرار دهد قطعاً مستحق مجازات است.

این ایراد مبتنی بر این است كه طبیعت حقوقی ازدواج را مبادله منافع بدانیم و هر یك از زوجین را مالك منافع زناشویی طرف دیگر فرض كنیم. من فعلًا راجع به این مطلب- كه البته قابل خدشه و ایراد است- بحثی نمی كنم. فرض می كنیم طبیعت حقوقی ازدواج همین باشد. این ایراد وقتی وارد است كه تعدد زوجات از جانب مرد فقط جنبه تفنن و تنوع داشته باشد. بدیهی است كه اگر طبیعت حقوقی ازدواج مبادله منافع زناشویی باشد و زن از هر لحاظ قادر باشد كه منافع زناشویی مرد را تأمین كند، مرد هیچ گونه مجوزی برای تعدد زوجات نخواهد داشت. اما اگر جنبه تفنن و تنوع نداشته باشد، بلكه مرد یكی از مجوزهایی كه در مقالات پیش اشاره كردیم داشته باشد، این ایراد مورد ندارد. مثلًا اگر زن عقیم باشد، یا به سن یائسگی رسیده باشد و مرد نیازمند به فرزند باشد، یا زن مریض و غیرقابل استمتاع باشد، در این گونه موارد حق زن مانع تعدد زوجات نخواهد بود.

تازه این در صورتی است كه مجوز تعدد زوجات امر شخصی مربوط به مرد باشد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 360 عدالت ..... ص : 358

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 355

اما اگر پای یك علت اجتماعی در كار باشد و تعدد زوجات به واسطه فزونی عدد زنان بر مردان و یا به واسطه احتیاج اجتماع به كثرت نفوس تجویز شود، این ایراد صورت دیگری پیدا می كند. در این گونه موارد، تعدد زوجات یك نوع تكلیف و واجب كفایی است؛ وظیفه ای است كه برای نجات اجتماع از فساد و فحشاء و یا برای خدمت به تكثیر نفوس اجتماع باید انجام شود. بدیهی است آنجا كه پای تكلیف و وظیفه اجتماعی به میان می آید، رضایت و اجازه و اذن مفهوم ندارد. اگر فرض كنیم اجتماع واقعاً مبتلا به فزونی زن بر مرد است یا نیازمند به تكثیر نفوس است، یك وظیفه، یك واجب كفایی متوجه همه مردان و زنان متأهل می شود؛ پای یك فداكاری و ازخودگذشتگی به خاطر اجتماع برای زنان متأهل به میان می آید.

درست مثل وظیفه سربازی است كه متوجه خانواده ها می شود و باید به خاطر اجتماع از عزیزشان دل بكنند و او را روانه میدان كارزار كنند. در این گونه موارد، غلط است كه موكول به رضایت و اجازه شخص یا اشخاص ذی نفع بشود.

كسانی كه مدعی هستند حق و عدالت ایجاب می كند كه تعدد زوجات با اجازه همسر پیشین باشد، فقط از زاویه تفنن و تنوع طلبی مرد مطلب را نگریسته اند و ضرورتهای فردی و اجتماعی را از یاد برده اند. اساساً اگر ضرورت فردی یا اجتماعی در كار نباشد، تعدد زوجات حتی با اجازه زن پیشین نیز قابل قبول نیست.

از نظر فلسفی

قانون تعدد زوجات با اصل فلسفی تساوی حقوق زن و مرد- كه ناشی از تساوی آنها در انسانیت است- منافات دارد. چون زن و مرد هر دو انسان و متساوی الحقوق می باشند، یا باید هر دو مجاز باشند كه دارای چند همسر باشند یا هیچ كدام مجاز نباشند. اما اینكه مرد مجاز باشد چند زن داشته باشد و زن مجاز نباشد كه چند شوهر داشته باشد، تبعیض و مرد نوازی است. اجازه دادن به مرد كه تا چهار زن می تواند بگیرد به معنی این است كه ارزش یك زن مساوی است با یك چهارم مرد. این نهایت تحقیر زن است و حتی با نظر اسلام در باره ارث و شهادت- [كه ارث و شهادت ] دو زن را برابر با ارث و شهادت یك مرد قرار داده است- منافات دارد.

این ایراد سخیف ترین ایرادی است كه بر تعدد زوجات گرفته شده است. گویی ایرادكنندگان به علل و موجبات فردی و اجتماعی تعدد زوجات كوچكترین توجهی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 356

نداشته اند؛ خیال كرده اند تنها موضوعی كه در میان است هوس است. آنگاه گفته اند چرا به هوس مرد توجه شده و به هوس زن توجه نشده است؟.

چون در گذشته راجع به علل و موجبات و مجوزهای تعدد زوجات، مخصوصاً راجع به چیزی كه تعدد زوجات را به صورت حقی از جانب زنان بی شوهر بر عهده مردان و زنان متأهل در می آورد بحث كرده ایم، دیگر بحثی نمی كنیم.

در اینجا همین قدر می گوییم اگر مبنای فلسفه اسلام در تعدد زوجات و ارث و شهادت، تحقیر و بی اعتنایی به حقوق زن بود و اسلام میان زن و مرد از لحاظ انسانیت و حقوق ناشی از انسانیت تفاوت قائل بود، همه جا یك جور نظر می داد زیرا این فلسفه همه جا یك جور حكم می كند؛ یك جا نمی گفت یك زن نصف یك مرد ارث ببرد و در جای دیگر نمی گفت یك زن با یك مرد برابر ارث ببرد و در جای دیگر نمی گفت یك مرد تا چهار زن بگیرد، و همچنین در باب شهادت در هر موردی به نحوی حكم نمی كرد. از اینها به خوبی می توان فهمید كه اسلام فلسفه های دیگری در نظر گرفته است. ما در یكی از مقالات گذشته راجع به ارث توضیح دادیم و در مقاله دیگری گفتیم مسأله تساوی زن و مرد در انسانیت و حقوق ناشی از انسانیت، از نظر اسلام جزء الفبای حقوق بشری است. از نظر اسلام در حقوق زن و مرد مسائلی بالاتر از تساوی وجود دارد كه لازم است آنها دقیقاً منظور گردد و اجرا شود.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 357

نقش اسلام در چندهمسری

اسلام نه چندهمسری را اختراع كرد (زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت) و نه آن را نسخ كرد (زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشكلاتی پیش می آید كه راه چاره آنها منحصر به تعدد زوجات است). ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح كرد.

محدودیت

اول اصلاحی كه به عمل آورد این بود كه آن را محدود كرد. قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود؛ یك نفر به تنهایی می توانست صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرایی به وجود آورد. ولی اسلام «حداكثر» برای آن معین كرد؛ به یك نفر اجازه نداد بیش از چهار زن داشته باشد. در حكایات و روایات نام افرادی در صدر اسلام دیده می شود كه در حالی كه اسلام آوردند بیش از چهار زن داشتند و اسلام آنها را مجبور كرد مقدار زائد را رها كنند. از آن جمله نام مردی به نام غیلان بن اسلمه برده می شود كه ده زن داشت و پیغمبر اكرم او را مجبور كرد كه شش تای آنها را رها كند.

و همچنین مردی به نام نوفل بن معاویه پنج زن داشت. پس از آن كه اسلام اختیار كرد رسول اكرم امر كرد كه یكی از آنها را حتماً رها كند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 358

در روایات شیعه وارد شده كه یك نفر ایرانی مجوسی در زمان امام صادق اسلام اختیار كرد در حالی كه هفت زن داشت. از امام صادق سؤال شد: تكلیف این مرد كه اكنون مسلمان شده با هفت زن چیست؟ امام فرمود: حتماً باید سه تای از آنها را رها كند.

عدالت

اصلاح دیگری كه اسلام به عمل آورد این بود كه عدالت را شرط كرد و اجازه نداد به هیچ وجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد. قرآن كریم در كمال صراحت فرمود: «فَانْ خِفْتُمْ ألّا تَعْدِلوا فَواحِدَةً» «1» اگر بیم دارید كه عدالت نكنید (یعنی اگر به خود اطمینان ندارید كه با عدالت رفتار كنید) پس به یكی اكتفا كنید.

در دنیای قبل از اسلام اصل عدالت به هیچ وجه رعایت نمی شد، نه میان خود زنان و نه میان فرزندان آنها. در مقاله 27 از كریستین سن و دیگران نقل كردیم كه در ایران ساسانی رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین میان فرزندان آنها تبعیض قائل می شدند. یكی یا چند زن، زنان ممتاز (پادشاه زن) خوانده می شدند و از حقوق كامل برخوردار بودند. سایر زنان به عنوان «چاكرزن» و غیره خوانده می شدند و مزایای قانونی كمتری داشتند. فرزندان چاكر زن اگر از جنس ذكور بودند در خانه پدر به فرزندی پذیرفته می شدند و اگر دختر بودند به فرزندی قبول نمی شدند.

اسلام همه این رسوم و عادات را منسوخ كرد؛ اجازه نداد كه برای یك زن یا فرزندان او امتیازات قانونی كمتری قائل گردند.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات می گوید:

«به تدریج كه ثروت نزد یك فرد به مقدار زیاد جمع می شد و از آن نگرانی پیدا می كرد كه چون ثروتش به قسمتهای زیادی منقسم شود سهم هر یك از فرزندان كم خواهد شد، این فرد به فكر می افتاد كه میان زن اصلی و سوگلی و همخوابه های خود فرق بگذارد تا میراث تنها نصیب فرزندان زن اصلی شود.»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 359

این جمله می رساند كه تبعیض میان زنان و فرزندان آنها در دنیای قدیم امر رایجی بوده است. ولی عجیب این است كه ویل دورانت بعد به سخنان خود چنین ادامه می دهد:

«تا نسل معاصر تقریباً زناشویی در قاره آسیا بدین ترتیب بوده است. كم كم زن اصلی مقام زن منحصر به فرد را پیدا كرد و زنان دیگر یا محبوبه های سرّی مرد شدند و یا اصلًا از میان رفتند.».

ویل دورانت توجه نكرده یا نخواسته توجه كند كه چهارده قرن است كه در آسیا در پرتو دین مقدس اسلام رسم تبعیض میان فرزندان منسوخ شده است. یك زن اصلی و چند محبوبه سرّی داشتن جزء رسوم اروپایی است نه آسیایی. این رسم اخیراً از اروپا به آسیا سرایت كرده است.

به هر حال اصلاح دومی كه اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود كه تبعیض را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغی ساخت.

از نظر اسلام «سوگلی» بازی به هر صورت و به هر شكل جایز نیست. علمای اسلام تقریباً وحدت نظر دارند كه تبعیض میان زنان تحت هیچ عنوانی جایز نیست.

فقط بعضی از نحله های فقهی اسلامی حق زن را طوری توجیه كرده اند كه با تبعیض سازگار است. به نظر من نباید تردید كرد كه این نظر درست نیست و بر خلاف مفهوم آیه كریمه قرآن است. رسول اكرم صلی الله علیه و آله جمله ای در این باره فرموده است كه شیعه و سنی بالاتفاق آن را نقل و روایت كرده اند. فرمود:

«هركس دو زن داشته باشد و در میان آنها به عدالت رفتار نكند (به یكی از آنها بیشتر از دیگری اظهار تمایل كند)، در روز قیامت محشور خواهد شد در حالی كه یك طرف بدن خود را به زمین می كشد تا سرانجام داخل آتش شود.».

عدالت عالیترین فضیلت انسانی است. شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالیترین نیروی اخلاقی. با توجه به اینكه معمولًا احساسات مرد نسبت به همه زنها یكسان و در یك درجه نیست، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زنان یكی از

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 360

مشكلترین وظایف به شمار می رود.

همه می دانیم كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله در ده سال آخر عمر خود یعنی در دوره مدینه- كه دوره جنگهای اسلامی بود و زنان بی سرپرست در میان مسلمین زیاد بودند- زنان متعدد اختیار كرد. اكثریت زنان پیغمبر بیوه و بزرگسال بودند و غالباً از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند. تنها دوشیزه ای كه پیغمبر اكرم با او ازدواج كرد عایشه بود. عایشه به همین جهت همیشه تفاخر می كرد و می گفت: من تنها زنی هستم كه جز پیغمبر شوهر دیگری او را لمس نكرده است.

رسول اكرم منتهای عدالت را در باره همه آنها رعایت می كرد و هیچ گونه تبعیضی میان آنها قائل نمی شد. عروة بن زبیر خواهرزاده عایشه است؛ در باره طرز رفتار پیغمبر اكرم با زنان خود، از خاله خویش عایشه سؤالاتی كرده است. عایشه گفت: رسم پیغمبر این بود كه هیچ یك از ما را بر دیگری ترجیح نمی داد. با همه به عدالت و تساوی كامل رفتار می كرد. كمتر روزی اتفاق می افتاد كه به همه زنان خود سر نزند و احوالپرسی و تفقد نكند. ولی نوبت هركس بود، نسبت به دیگران به احوالپرسی قناعت می كرد و شب را در خانه آن كس بسر می برد كه نوبت او بود. اگر احیاناً در وقتی كه نوبت زنی بود می خواست نزد زن دیگر برود، رسماً می آمد و اجازه می گرفت. اگر اجازه داده می شد می رفت و اگر اجازه داده نمی شد نمی رفت.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 365 مرد امروز و تعدد زوجات ..... ص : 364

من شخصاً این طور بودم كه هر وقت از من اجازه می خواست نمی دادم.

رسول اكرم حتی در بیماریی كه منجر به فوت ایشان شد كه توانایی حركت نداشت، عدالت را در كمال دقت اجرا كرد. برای اینكه عدالت و نوبت را رعایت كرده باشد، هر روز بسترش را از اتاقی به اتاق دیگر منتقل می كردند. تا آنكه یك روز همه را جمع كرد و اجازه خواست در یك اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانه عایشه بماند.

علی بن ابیطالب علیه السلام در اوقاتی كه دو زن داشت، حتی اگر می خواست وضو بسازد، در خانه زنی كه نوبتش نبود وضو نمی خواست.

اسلام برای شرط عدالت آن اندازه اهمیت قائل است كه حتی اجازه نمی دهد مرد و زن دوم در حین عقد توافق كنند كه زن دوم در شرایط نامساوی با زن اول زندگی كند؛ یعنی از نظر اسلام رعایت عدالت تكلیفی است كه مرد نمی تواند با قرار قبلی با زن، خود را از زیر بار مسؤولیت آن خارج كند. مرد و زن هیچ كدام حق ندارند چنین

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 361

شرطی در متن عقد بنمایند. زن دوم كاری كه می تواند بكند فقط این است كه عملًا از حقوق خود صرف نظر كند اما نمی تواند شرط كند كه حقوقی مساوی با زن اول نداشته باشد، همچنانكه زن اول نیز می تواند عملًا با میل و رضای خود از حقوق خود صرف نظر كند اما نمی تواند كاری كند كه قانوناً حقی نداشته باشد. از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا مرد می تواند با زن خود شرط كند كه فقط روزها هر وقت بخواهد به او سر بزند یا ماهی یك بار یا هفته ای یك بار نزد او برود، یا شرط كند كه نفقه به طور كامل و مساوی با زن دیگر به او ندهد و خود آن زن هم از اول این شرطها را بپذیرد؟ امام فرمود:

«خیر، چنین شرطهایی صحیح نیست. هر زنی به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق كامل یك زن را پیدا می كند. چیزی كه هست، پس از وقوع ازدواج هر زنی می تواند عملًا برای جلب رضایت شوهر كه او را رها نكند یا به علت دیگری، همه یا قسمتی از حقوق خود را ببخشد.».

تعدد زوجات با این شرط اخلاقی اكید و شدید به جای آنكه وسیله ای برای هوسرانی مرد واقع گردد، شكل و قیافه انجام وظیفه به خود می گیرد. هوسرانی و شهوت پرستی جز با آزادی كامل و دنبال هوای دل رفتن سازگار نیست. هوسرانی آنگاه صورت عمل به خود می گیرد كه آدمی خود را در اختیار دل قرار دهد و دل را در اختیار خواهشها و میلها. دل و خواهشهای دل منطق و حساب برنمی دارد. آنجا كه پای انضباط و عدالت و انجام وظیفه به میان می آید، هوسرانی و هواپرستی باید رخت بربندد. از این رو به هیچ وجه تعدد زوجات را در شرایط اسلامی نمی توان وسیله ای برای هوسرانی شناخت.

كسانی كه تعدد زوجات را وسیله هوسرانی قرار داده اند، قانون اسلامی را بهانه برای یك عمل ناروا قرار داده اند. اجتماع حق دارد آنها را مؤاخذه و مجازات [كند] و این بهانه را از دست آنها بگیرد.

مسأله بیم از عدم عدالت

انصاف باید داد كه افرادی كه شرایط اسلامی را در تعدد زوجات كاملًا رعایت

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 362

می كنند بسیار كم اند. در فقه اسلامی می گویند: «اگر بیم داری كه استعمال آب برای بدنت زیان دارد وضونگیر»، «اگربیم داری كه روزه برایت زیان دارد روزه نگیر».

این دو دستور در فقه اسلامی رسیده است. شما افراد بسیاری را می بینید كه می پرسند: می ترسم آب برایم زیان داشته باشد، وضو بگیرم یا نگیرم؟ می ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد، روزه بگیرم یا نگیرم؟ البته این پرسشها پرسشهای درستی است. چنین اشخاصی نباید وضو بسازند و نباید روزه بگیرند.

ولی نصّ قرآن كریم است كه «اگر بیم دارید كه نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار كنید، یك زن بیشتر نگیرید». با این حال آیا شما در عمر از یك نفر شنیده اید كه بگوید: می خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم كه رعایت عدالت و مساوات میان آنها نكنم، بگیرم یا نگیرم؟ من كه نشنیده ام. حتماً شما هم نشنیده اید. سهل است، مردم ما با علم و تصمیم اینكه به عدالت رفتار نكنند زنان متعدد می گیرند و این كار را به نام اسلام و زیر سرپوش اسلامی انجام می دهند. اینها هستند كه با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می كنند.

اگر تنها كسانی اقدام به تعدد زوجات نمایند كه لااقل این یك شرط را واجد باشند، جای هیچ گونه بهانه و ایرادی نبود.

حرمسراها

موضوع دیگری كه سبب شده تعدد زوجات را بر قانون اسلام عیب بگیرند دستگاههای حرمسراداری خلفا و سلاطین پیشین است. برخی از نویسندگان و مبلغین مسیحی تعدد زوجات اسلامی را مساوی با حرمسراداری با همه مظاهر ننگین و مظالم بی پایان آن معرفی كرده اند و چنین وانمود می كنند كه تعدد زوجات در اسلام یعنی همان حرمسراداریها كه تاریخ در دستگاههای خلفا و سلاطین پیشین نشان می دهد.

متأسفانه بعضی از نویسندگان خودمان نیز- كه حرف به حرف بازگو كننده افكار و عقاید و منویات غربیها هستند- هر جا كه نام تعدد زوجات می برند آن را با حرمسرا ردیف می كنند. این قدر شخصیت و استقلال فكری ندارند كه میان آنها تفكیك كنند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 363

شرایط و امكانات دیگر

گذشته از شرط عدالت، شرایط و تكالیف دیگری نیز متوجه مرد است. همه می دانیم كه زن مطلقاً یك سلسله حقوق مالی و استمتاعی به عهده مرد دارد. مردی حق دارد آهنگ چندهمسری كند كه امكانات مالی او به او اجازه این كار را بدهد.

شرط امكان مالی در تك همسری نیز هست. اكنون فرصتی نیست كه وارد این بحث بشویم.

امكانات جسمی و غریزی نیز به نوبه خود شرط و واجب دیگری است. در كافی و وسائل از امام صادق روایت شده است كه فرمود:

«هركس گروهی از زنان نزد خود گرد آورد كه نتواند آنها را از لحاظ جنسی اشباع نماید و آنگاه آنها به زنا و فحشاء بیفتند، گناه این فحشاء به گردن اوست.».

تاریخچه های حرمسراها داستانها ذكر می كنند از زنان جوانی كه از لحاظ غریزه تحت فشار قرار می گرفتند و مرتكب فحشاء می شدند و احیاناً پشت سر آن فحشاءها كشتارها و جنایتها واقع می شد.

خواننده محترم از مجموع هفت مقاله ای كه در باره چندهمسری نوشتیم، كاملًا به ریشه و علل و موجبات تعدد زوجات و اینكه چرا اسلام آن را نسخ نكرد و چه شرایط و حدود و قیودی برای آن قائل شد كاملًا آگاه گشت؛ برایش روشن شد كه اسلام با تجویز تعدد زوجات نخواسته است زن را تحقیر كند، بلكه از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن كرده است. اگر تعدد زوجات، مخصوصاً در شرایط فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر مردان آماده ازدواج- كه همیشه در دنیا بوده و هست- اجازه داده نشود، زن به بدترین شكلی ملعبه مرد خواهد شد؛ رفتار مرد با او از یك كنیز بدتر خواهد بود، زیرا انسان در مقابل یك كنیز لااقل این اندازه تعهد می پذیرد كه فرزند او را فرزند خود بداند اما در مقابل معشوقه و رفیقه این اندازه تعهد هم ندارد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 364

مرد امروز و تعدد زوجات

مرد امروز از تعدد زوجات روگردان است، چرا؟ آیا به خاطر اینكه می خواهد به همسر خود وفادار باشد و به یك زن قناعت كند یا به خاطر اینكه می خواهد حس تنوع طلبی خود را از طریق گناه- كه به حد اشباع، وسیله برایش فراهم است- ارضاء نماید؟ امروز گناه جای تعدد زوجات را گرفته است نه وفا، و به همین دلیل مرد امروز سخت از تعدد زوجات كه برای او تعهد و تكلیف ایجاد می كند متنفر است. مرد دیروز اگر می خواست هوسرانی كند راه گناه چندان برای او باز نبود، ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده هوسرانی كند. در عین اینكه شانه از زیر بار بسیاری از وظایف خالی می كرد، از انجام بعضی تعهدات مالی و انسانی در باره زنان و فرزندان چاره ای نداشت. اما مرد امروز هیچ الزام و اجباری نمی بیند كه كوچكترین تعهدی در زمینه هوسرانیهای بی پایان خود بپذیرد. ناچار علیه تعدد زوجات قیام می كند.

مرد امروز تحت عنوان سكرتر، ماشین نویس و صدها عنوان دیگر كام خود را از زن می گیرد و بودجه آن را به صندوق دولت یا شركت یا مؤسسه ای كه در آن كار می كند تحمیل می كند بدون آنكه دیناری از جیب خود بپردازد.

مرد امروز هر چند صباح یك بار معشوقه خود را عوض می كند بدون اینكه احتیاجی به تشریفات مهر و نفقه و طلاق داشته باشد. مسلماً موسی چومبه با تعدد زوجات مخالف است، زیرا او همیشه یك سكرتر مو بور جوان زیبا در كنار خود دارد و هر چند سال یك بار آن را عوض می كند. با چنین امكاناتی چه حاجت به تعدد زوجات؟.

در شرح حال برتراند راسل- كه یكی از مخالفین سرسخت تعدد زوجات است- چنین می خوانیم:

«در نخستین دوران زندگی او علاوه بر مادر بزرگش دو زن دیگر نقش بزرگی داشته اند كه یكی از آنها آلیس نخستین همسرش و دیگری رفیقه اش به نام اتولین مورل می باشند. مورل از زنان سرشناس آن دوره بود و با بسیاری از نویسندگان اوایل قرن بیستم دوستی داشت.».

مسلماً چنین شخصی با تعدد زوجات روی موافق نشان نمی دهد. گویا همین

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 365

رفیقه بازی او بود كه به ازدواج او با همسرش آلیس پایان داد، زیرا از زبان خود راسل چنین نوشته اند:

«در بعدازظهر یكی از روزها هنگامی كه با دوچرخه عازم یكی از ییلاقات نزدیك شهر بودم ناگهان احساس كردم كه دیگر آلیس را دوست ندارم.»